فخرالدین عراقی (غزلیات)/گرنه سودای یار داشتمی
ظاهر
گرنه سودای یار داشتمی | کی چنین ناله زار داشتمی؟ | |||||
ورنه غیرت دمم فرو بستی | ناله هر دم هزار داشتمی | |||||
بر در دوست گر رهم بودی | روز و شب زینهار داشتمی | |||||
ور وصالش بساختی کارم | با فراقش چه کار داشتمی؟ | |||||
چه غمم بودی؟ ار درین تیمار | با غمش غمگسار داشتمی | |||||
یار در کارم ار نظر کردی | بهترین کار و بار داشتمی | |||||
زان فراموش عهد دشنامی | کاشکی یادگار داشتمی | |||||
روزگارم شد، ار نه عاقلمی | ماتم روزگار داشتمی | |||||
بیرخ یار ناخوش است حیات | چه خوشستی که یار داشتمی! | |||||
گر عراقی برون شدی ز میان | دلبر اندر کنار داشتمی |