فخرالدین عراقی (غزلیات)/کشیدم رنج بسیاری دریغا
ظاهر
کشیدم رنج بسیاری دریغا | به کام من نشد کاری دریغا | |||||
به عالم، در که دیدم باز کردم | ندیدم روی دلداری دریغا | |||||
شدم نومید کاندر چشم امید | نیامد خوب رخساری دریغا | |||||
ندیدم هیچ گلزاری به عالم | که در چشمم نزد خاری دریغا | |||||
مرا یاری است کز من یاد نارد | که دارد این چنین یاری؟ دریغا | |||||
دل بیمار من بیند نپرسد | که چون شد حال بیماری؟ دریغا | |||||
شدم صدبار بر درگاه وصلش | ندادم بار یک باری دریغا | |||||
ز اندوه فراقش بر دل من | رسد هر لحظه تیماری دریغا | |||||
به سر شد روزگارم بیرخ تو | نماند از عمر بسیاری دریغا | |||||
نپرسد از عراقی، تا بمیرد | جهان گوید که: مرد، آری دریغا |