فخرالدین عراقی (غزلیات)/کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم

از ویکی‌نبشته
فخرالدین عراقی (غزلیات) از فخرالدین عراقی
(کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم)
  کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد ، من رفتم بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم  
  نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم  
  ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی مرا بگذاشتی بر در، شبت خوش باد من رفتم  
  تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری مرا کان نیست این بهتر، شبت خوش باد من رفتم  
  مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد من رفتم  
  بماندم واله و حیران میان خاک و خون غلتان دو لب خشک و دو دیده تر ، شبت خوش باد من رفتم  
  منم امروز بیچاره، ز خان و مانم آواره نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد من رفتم  
  مرا گویی که: ای عاشق، نه ای وصل مرا لایق تو را چون نیستم در خور، شبت خوش باد من رفتم  
  همی گفتم که: ناگاهی، بمیرم در غم عشقت نکردی گفت من باور، شبت خوش باد من رفتم  
  عراقی می‌سپارد جان و می‌گوید ز درد دل: کجایی؟ای ز جان خوشتر ، شبت خوش باد من رفتم