فخرالدین عراقی (غزلیات)/چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
ظاهر
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ | که ناگه دامن از من درکشیدی | |||||
چه افتادت که از من برشکستی؟ | چرا یکبارگی از من رمیدی؟ | |||||
به هر تردامنی رخ مینمایی | چرا از دیدهی من ناپدیدی؟ | |||||
تو را گفتم که: مشنو گفت بد گوی | علیرغم من مسکین شنیدی | |||||
مرا گفتی: رسم روزیت فریاد | عفا الله نیک فریادم رسیدی! | |||||
دمی از پرده بیرون آی، باری | که کلی پردهی صبرم دریدی | |||||
هم از لطف تو بگشاید مرا کار | که جمله بستگیها را کلیدی | |||||
نخستم برگزیدی از دو عالم | چو طفلی در برم میپروریدی | |||||
لب خود بر لب من مینهادی | حیات تازه در من میدمیدی | |||||
خوشا آن دم که با من شاد و خرم | میان انجمن خوش میچمیدی | |||||
ز بیم دشمنان با من نهانی | لب زیرین به دندان میگزیدی | |||||
چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز | ورای هر دو عالم میپریدی | |||||
مرا چون صید خود کردی، به آخر | شدی با آشیان و آرمیدی | |||||
تو با من آن زمان پیوستی، ای جان | که بر قدم لباس خود بریدی | |||||
از آن دم بازگشتی عاشق من | که در من روی خوب خود بدیدی | |||||
من ار چه از تو میآیم پدیدار | تو نیز اندر جهان از من پدیدی | |||||
مراد تو منم، آری، ولیکن | چو وابینی تو خود خود را مریدی | |||||
گزیدی هر کسی را بهر کاری | عراقی را برای خود گزیدی |