فخرالدین عراقی (غزلیات)/همی گردم به گرد هر سرایی
ظاهر
همی گردم به گرد هر سرایی | نمییابم نشان دوست جایی | |||||
وگر یابم دمی بوی وصالش | نیابم نیز آن دم را بقایی | |||||
وگر یک دم به وصلش خوش برآرم | گمارد در نفس بر من بلایی | |||||
وگر از عشق جانم بر لب آید | نگوید: چون شد آخر مبتلایی؟ | |||||
چنان تنگ آمدم از غم که در وی | نیابی خوشدلی را جایگایی | |||||
عجب زین محنت و رنج فراوان | که چون میباشد اندر تنگنایی؟ | |||||
ازین دریای بیپایان خون خوار | برون شد کی توان بیآشنایی؟ | |||||
مشامم تا ازو بویی نیابد | نیابد جان بیمارم شفایی | |||||
مرا یاری است، گر خونم بریزد | نیارم خواست از وی خون بهایی | |||||
غمش گوید مرا: جان در میان نه | ازین خوشتر شنیدی ماجرایی؟ |