پرش به محتوا

فخرالدین عراقی (غزلیات)/نگارا، جسمت از جان آفریدند

از ویکی‌نبشته
فخرالدین عراقی (غزلیات) از فخرالدین عراقی
(نگارا، جسمت از جان آفریدند)
  نگارا، جسمت از جان آفریدند ز کفر زلفت ایمان آفریدند  
  جمال یوسف مصری شنیدی؟ تو را خوبی دو چندان آفریدند  
  ز باغ عارضت یک گل بچیدند بهشت جاودان زان آفریدند  
  غباری از سر کوی تو برخاست وزان خاک آب حیوان آفریدند  
  غمت خون دل صاحبدلان ریخت وزان خون لعل و مرجان آفریدند  
  سراپایم فدایت باد و جان هم که سر تا پایت از جان آفریدند  
  ندانم با تو یک دم چون توان بود؟ که صد دیوت نگهبان آفریدند  
  دمادم چند نوشم درد دردت؟ مرا خود مست و حیران آفریدند  
  ز عشق تو عراقی را دمی هست کزان دم روی انسان آفریدند