فخرالدین عراقی (غزلیات)/مرا از هر چه میبینم رخ دلدار اولیتر
ظاهر
مرا از هر چه میبینم رخ دلدار اولیتر | نظر چون میکنم باری بدان رخسار اولیتر | |||||
تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را | تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولیتر | |||||
بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین | چو عاشق میشوم باری، بدان رخسار اولیتر | |||||
ز رویش هرچه بگشایم نقاب روی او اولی | ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولیتر | |||||
کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به | مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولیتر | |||||
فریب غمزهی ساقی چو بستاند مرا از من | لبش با جان من در کار و من بیکار اولیتر | |||||
چو زان می درکشم جامی، جهان را جرعهای بخشم | جهان از جرعهی من مست و من هشیار اولیتر | |||||
به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را | چو ساغر میکشم، باری، قلندروار اولیتر | |||||
خرد گفتا: به پیران سر چه گردی گرد میخانه؟ | ازین رندی و قلاشی شوی بیزار اولیتر | |||||
نهان از چشم خود ساقی مرا گفتا: فلان، می خور | که عاشق در همه حالی چو من میخوار اولیتر | |||||
عراقی را به خود بگذار و بیخود در خرابات آی | که این جا یک خراباتی ز صد دیندار اولیتر |