فخرالدین عراقی (غزلیات)/مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان
ظاهر
مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان | از فراقش سخت زارم، الغیاث ای دوستان | |||||
میتپم چون مرغ بسمل در میان خاک و خون | ننگرد در من نگارم، الغیاث ای دوستان | |||||
از فراق خویش همچون دشمنانم میکشد | زانکه او را دوست دارم، الغیاث ای دوستان | |||||
دیدهاید آخر که چون بودم عزیز در گهش؟ | بنگرید اکنون چه خوارم؟ الغیاث ای دوستان | |||||
غصههای نامرادی میکشم از دست او | زهره نه کهی برآرم، الغیاث ای دوستان | |||||
یاد نارد از من مسکین، نپرسد حال من | هم چنین یار است یارم، الغیاث ای دوستان | |||||
هم به نگذارد مرا تا با سگان کوی او | روزگاری میگذارم، الغیاث ای دوستان | |||||
قصهها دارم ز جور او میان جان نهان | با کسی گفتن نیارم، الغیاث ای دوستان | |||||
جان فرستم تحفه نزد یار و نپذیرد ز من | غم فرستد یادگارم، الغیاث ای دوستان | |||||
باز پرسد از من بیچارهی ماتم زده | کز فراقش سوکوارم؟ الغیاث ای دوستان | |||||
یار من باشید، کز ننگ عراقی وارهم | کز پی او شرمسارم الغیاث ای دوستان |