فخرالدین عراقی (غزلیات)/طرهی یار پریشان چه خوش است
ظاهر
طرهی یار پریشان چه خوش است | قامت دوست خرامان چه خوش است | |||||
خط خوش بر لب جانان چه نکوست | سبزه و چشمهی حیوان چه خوش است | |||||
از می عشق دلی مست و خراب | همچو چشم خوش جانان چه خوش است | |||||
در خرابات خراب افتاده | عاشق بی سر و سامان چه خوش است | |||||
آن دل شیفتهی ما بنگر | در خم زلف پریشان چه خوش است | |||||
یوسف گم شدهی ما را بین | کاندر آن چاه زنخدان چه خوش است | |||||
لذت عشق بتم از من پرس | تو از آن بیخبری کان چه خوش است | |||||
تو چه دانی که شکر خندهی او | از دهان شکرستان چه خوش است؟ | |||||
چه شناسی که می و نقل بهم | از لب آن بت خندان چه خوش است | |||||
گر ببینی که به وقت مستی | لب من بر لب جانان چه خوش است | |||||
یار ساقی و عراقی باقی | وه که این عیش بدینسان چه خوش است |