فخرالدین عراقی (غزلیات)/شود میسر و گویی که در جهان بینم؟
ظاهر
شود میسر و گویی که در جهان بینم؟ | که باز با تو دمی شادمانه بنشینم؟ | |||||
به گوش دل سخن دلگشای تو شنوم؟ | به چشم جان رخ راحت فزای تو بینم؟ | |||||
اگر چه در خور تو نیستم، قبولم کن | اگر بدم و اگر نیک، چون کنم؟ اینم | |||||
به سوی من گذری کن، که سخت مشتاقم | به حال من نظری کن که، سخت مسکینم | |||||
ز بود من اثری در جهان نبودی، گر | امید وصل ندادی همیشه تسکینم | |||||
بدان خوشم که مرا جان به لب رسید، آری | ازان سبب دو لب توست جان شیرینم |