پرش به محتوا

فخرالدین عراقی (غزلیات)/شاد کن جان من، که غمگین است

از ویکی‌نبشته
فخرالدین عراقی (غزلیات) از فخرالدین عراقی
(شاد کن جان من، که غمگین است)
  شاد کن جان من، که غمگین است رحم کن بر دلم، که مسکین است  
  روز اول که دیدمش گفتم: آنکه روزم سیه کند این است  
  روی بنمای، تا نظاره کنم کارزوی من از جهان این است  
  دل بیچاره را به وصل دمی شادمان کن، که بی‌تو غمگین است  
  بی‌رخت دین من همه کفر است با رخت کفر من همه دین است  
  گه گهی یاد کن به دشنامم سخن تلخ از تو شیرین است  
  دل به تو دادم و ندانستم که تو را کبر و ناز چندین است  
  بنوازی و پس بیزاری آخر، ای دوست این چه آیین است؟  
  کینه بگذار و دلنوازی کن که عراقی نه در خور کین است