فخرالدین عراقی (غزلیات)/سر به سر از لطف جانی ای پسر
ظاهر
سر به سر از لطف جانی ای پسر | خوشتر از جان چیست؟ آنی ای پسر | |||||
میل دلها جمله سوی روی توست | رو که شیرین دلستانی ای پسر | |||||
زان به چشم من درآیی هر زمان | کز صفا آب روانی ای پسر | |||||
از می حسن ار چه سرمستی، مکن | با حریفان سرگرانی ای پسر | |||||
وعده ای می ده، اگر چه کج بود | کز بهانه درنمانی ای پسر | |||||
بر لب خود بوسه زن، آنگه ببین | ذوق آب زندگانی ای پسر | |||||
زان شدم خاک درت کز جام خود | جرعهای بر من فشانی ای پسر | |||||
از لطیفی مینماند کس به تو | زان یقینم شد که جانی ای پسر | |||||
گوش جانها پر گهر در حضرتت | کز سخن در میچکانی ای پسر | |||||
در دل و چشمم، ز حسن و لطف خویش | آشکارا و نهانی ای پسر | |||||
نیست در عالم عراقی را دمی | بی لب تو زندگانی ای پسر |