فخرالدین عراقی (غزلیات)/ز دلتنگی به جانم با که گویم؟
ظاهر
ز دلتنگی به جانم با که گویم؟ | ز غصه ناتوانم، با که گویم؟ | |||||
ز تنهایی ملولم، چند نالم؟ | ز بییاری به جانم، با که گویم؟ | |||||
به عالم در، ندارم غمگساری | نمیدارم، ندانم با که گویم؟ | |||||
ز غصه صدهزاران قصه دارم | ولی پیش که خوانم؟ با که گویم؟ | |||||
چو مرغ نیم بسمل در غم یار | میان خون تپانم، با که گویم؟ | |||||
فتاده چون بود در دام صیدی؟ | ز محنت همچنانم، با که گویم؟ | |||||
به کام دوستان بودم، کنون باز | به کام دشمنانم، با که گویم؟ | |||||
مرا از زندگانی نیست سودی | ز هستی در زیانم، با که گویم؟ | |||||
همه بیداد بر من از عراقی است | ز بودش در فغانم، با که گویم؟ |