فخرالدین عراقی (غزلیات)/ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟
ظاهر
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟ | چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟ | |||||
نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟ | ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟ | |||||
منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم | جدا مشو ز من این دم، که نیست وقت جدایی | |||||
گذشت عمر و ندیدم جمال روی تو روزی | مرا چهای؟ و ندانم که با کس دگر آیی؟ | |||||
کجا نشان تو جویم؟ که در جهانت نیابم | چگونه روی تو بینم؟ که در زمانه نپایی | |||||
چه خوش بود که زمانی نظر کنی به دل من؟ | دل ز غم برهانی، مرا ز غم برهایی | |||||
مرا ز لطف خود، ای دوست، ناامید مگردان | کامیدوار به کوی تو آمدم به گدایی | |||||
فتادهام چو عراقی، همیشه بر در وصلت | بود که این در بسته به لطف خود بگشایی؟ |