فخرالدین عراقی (غزلیات)/دلربایی دل ز من ناگه ربودی کاشکی
ظاهر
دلربایی دل ز من ناگه ربودی کاشکی | آشنایی قصهی دردم شنودی کاشکی | |||||
خوب رخساری نقاب از پیش رخ برداشتی | جذبهی حسنش مرا از من ربودی کاشکی | |||||
ای دریغا! دیدهی بختم بخفتی یک سحر | تا شبی در خواب نازم رخ نمودی کاشکی | |||||
در پی سیمرغ وصلش عالمی دل خستهاند | بودی او را در همه عالم وجودی کاشکی | |||||
چون دلم را درد او درمان و جان را مرهم است | بر سر دردم دگر دردی فزودی کاشکی | |||||
حلقهی امید تا کی بر در وصلش زنم؟ | دست لطفش این در بسته گشودی کاشکی | |||||
از پی بود عراقی زو جدا افتادهام | در همه عالم مرا بودی نبودی کاشکی |