فخرالدین عراقی (غزلیات)/دل، چو در دام عشق منظور است
ظاهر
دل، چو در دام عشق منظور است | دیده را جرم نیست، معذور است | |||||
ناظرم در رخت به دیدهی دل | گرچه از چشم ظاهرم دور است | |||||
از شراب الست روز وصال | دل مستم هنوز مخمور است | |||||
دست ازین عاشقی نمیدارد | دایم از یار اگرچه مهجور است | |||||
حال آشفته بر رخش فاش است | شعله و نار پرتو نور است | |||||
حکم داری به هر چه فرمایی | که عراقی مطیع و مامور است |