فخرالدین عراقی (غزلیات)/در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم
ظاهر
| در حسن رخ خوبان پیدا همه او دیدم | در چشم نکورویان زیبا همه او دیدم | |||||
| در دیدهی هر عاشق او بود همه لایق | وندر نظر وامق عذرا همه او دیدم | |||||
| دلدار دل افگاران غمخوار جگرخواران | یاری ده بییاران، هرجا همه او دیدم | |||||
| مطلوب دل در هم او یافتم از عالم | مقصود من پر غم ز اشیا همه او دیدم | |||||
| دیدم همه پیش و پس، جز دوست ندیدم کس | او بود، همه او، بس، تنها همه او دیدم | |||||
| آرام دل غمگین جز دوست کسی مگزین | فیالجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم | |||||
| دیدم گل بستان ها ، صحرا و بیابان ها | او بود گلستان ها ، صحرا همه او دیدم | |||||
| هان! ای دل دیوانه، بخرام به میخانه | کاندر خم و پیمانه پیدا همه او دیدم | |||||
| در میکده و گلشن، مینوش می روشن | میبوی گل و سوسن، کاینها همه او دیدم | |||||
| در میکده ساقی شو، می در کش و باقی شو | جویای عراقی شو، کو را همه او دیدم | |||||