فخرالدین عراقی (غزلیات)/جانا، نظری، که دل فگار است
ظاهر
جانا، نظری، که دل فگار است | بخشای، که خسته نیک زار است | |||||
بشتاب، که جان به لب رسید است | دریاب کنون، که وقت کار است | |||||
رحم آر، که بیتو زندگانی | از مرگ بتر هزار بار است | |||||
دیری است که بر در قبول است | بیچاره دلم ، که نیک خوار است | |||||
نومید چگونه باز گردد؟ | از درگهت، آن کامیدوار است | |||||
ناخورده دلم شراب وصلت | از دردی هجر در خمار است | |||||
مگذار به کام دشمن ، ای دوست | بیچاره مرا ، که دوستدار است | |||||
رسواش مکن به کام دشمن | کو خود ز رخ تو شرمسار است | |||||
خرم دل آن کسی، که او را | اندوه و غم تو غمگسار است | |||||
یادیش ازین و آن نیاید | آن را که، چو تو نگار، یار است | |||||
کار آن دارد، که بر در تو | هر لحظه و هر دمیش بار است | |||||
نی آنکه همیشه چون عراقی | بر خاک درت چو خاک خوار است |