فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا کی همه مدح خویش گوییم؟
ظاهر
| تا کی همه مدح خویش گوییم؟ | تا چند مراد خویش جوییم؟ | |||||
| بر خیره قصیده چند خوانیم؟ | بیهوده فسانه چند گوییم؟ | |||||
| ای دیده بیا، که خون بگرییم | وی بخت، بیا، که خوش بموییم | |||||
| ما را چو به کام دشمنان کرد | آن یار که دوستدار اوییم | |||||
| نگذاشت که با سگان کویش | گرد سر کوی او بپوییم | |||||
| دانم که روا ندارد آن خود | کز باغ رخش گلی ببوییم | |||||
| زین به نبود، کز آب دیده | خیزیم و گلیم خود بشوییم؟ | |||||
| گردی است به راه در، عراقی | آن گرد ز راه خود بروبیم | |||||