فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا کی از دست فراق تو ستمها بینیم؟
ظاهر
تا کی از دست فراق تو ستمها بینیم؟ | هیچ باشد که تو را بار دگر وابینیم | |||||
دل دهیم، از سر زلف تو چو بویی یابیم | جان فشانیم، اگر آن رخ زیبا بینیم | |||||
روی خوب تو که هر دم دگران میبینند | چه شود گر بگذاری تو دمی ما بینیم؟ | |||||
ما که دور از تو ز هجرانت به جان آمدهایم | از فراق تو بگو: چند بلاها بینیم؟ | |||||
خورد زنگار غمت آینهی دل به فسوس | نیست ممکن که جمال تو در آنجا بینیم | |||||
گم شد آخر دل ما، بر در تو آمدهایم | تا بود کان دل گمکردهی خود وابینیم | |||||
گر بیابیم دلی، بر سر کویت یابیم | ور ببینیم رخی، در دل بینا بینیم | |||||
روی بنمای، که امروز ندیدیم رخت | ای بسا حسرت و اندوه که فردا بینیم! | |||||
روی زیبای تو، ای دوست، به کام دل خویش | تا عراقی بنمیرد نه همانا بینیم |