فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا توانی هیچ درمانم مکن
ظاهر
تا توانی هیچ درمانم مکن | هیچ گونه چارهی جانم مکن | |||||
رنج من میبین و فریادم مرس | درد من میبین و درمانم مکن | |||||
جز به دشنام و جفا نامم مبر | جز به درد و غصه فرمانم مکن | |||||
گر نخواهی کشتنم از تیغ غم | مبتلای درد هجرانم مکن | |||||
ور بر آن عزمی که ریزی خون من | جز به تیغ خویش قربانم مکن | |||||
از من مسکین به هر جرمی مرنج | پس به هر جرمی مرنجانم، مکن | |||||
گر گناهی کردم از من عفو کن | ور خطایی رفت تاوانم مکن | |||||
تا عراقی ماند در درد فراق | درد با من گوی و درمانم مکن |