فخرالدین عراقی (غزلیات)/بگذر ای غافل ز یاد این و آن
ظاهر
بگذر ای غافل ز یاد این و آن | یاد حق کن تا بمانی جاودان | |||||
تا فراموشت نگردد غیر حق | در حقیقت نیستی ذاکر، بدان | |||||
چون فراموشت شد آنچه دون است | ذاکری، گرچه بجنبانی زبان | |||||
خود نیابی چاشنی ذکر دوست | تا کنی یاد خود و سود و زیان | |||||
چون ز خود وز یاد خود فازغ شوی | شاهد مذکور گردی بی گمان | |||||
بگذری از ذکر اسماء و صفات | چون شود مذکور جانت را عیان | |||||
ذکر جانت را فراگیرد چنانک | نایدت یاد از دل و جان و روان | |||||
واله و مدهوش کردی آن نفس | در جمال لایزالی، بینشان | |||||
هر چه خواهی آن زمان یابی ازو | خود کسی خود را نخواهد آن زمان | |||||
این چنین دولت نخواهی تو مگر | بر کنی دل را ز یاد این و آن | |||||
یاد ناید هیچ گونه حق تو را | تا تو یاد آری ز یار و خان ومان | |||||
ای عراقی، غیر یاد او مکن | تا مگر یاد آیدت با ذاکران |