فخرالدین عراقی (غزلیات)/با عشق تو ناز در نگنجد
ظاهر
با عشق تو ناز در نگنجد | جز درد و نیاز در نگنجد | |||||
با درد تو درد در نیاید | با سوز تو ساز در نگنجد | |||||
بیچاره کسی که از در تو | دور افتد و باز در نگنجد | |||||
با داغ غمت درون سینه | جز سوز و گداز در نگنجد | |||||
با عشق حقیقتی به هر حال | سودای مجاز در نگنجد | |||||
در میکده با حریف قلاش | تسبیح و نماز در نگنجد | |||||
در جلوهگه جمال حسنت | خوبی ایاز در نگنجد | |||||
با یاد لب تو در خیالم | اندیشهی گاز در نگنجد | |||||
آنجا که رود حدیث وصلت | یک محرم راز در نگنجد | |||||
وآندم که حدیث زلفت افتد | جز شرح دراز در نگنجد | |||||
چه ناز کنی عراقی اینجا؟ | جان باز، که ناز در نگنجد |