فخرالدین عراقی (غزلیات)/ای دوست، بیا، که ما توراییم
ظاهر
ای دوست، بیا، که ما توراییم | بیگانه مشو، که آشناییم | |||||
رخ بازنمای، تا ببینیم | در بازگشای، تا درآییم | |||||
هر چند نهایم در خور تو | لیکن چه کنیم؟ مبتلاییم | |||||
چون بیتو نهایم زنده یک دم | پیوسته چرا ز تو جداییم؟ | |||||
چون عکس جمال تو ندیدیم | بر روی تو شیفته چراییم؟ | |||||
آن کس که ندیده روی خوبت | در حسرت تو بمرد، ماییم | |||||
ماییم کنون و نیم جانی | بپذیر ز ما، که بینواییم | |||||
تا دور شدیم از بر تو | دور از تو همیشه در بلاییم | |||||
بس لایق و در خوری تو ما را | هر چند که ما تو را نشاییم | |||||
آنچ از تو سزد به جای ما کن | نه آنچه که ما بدان سزاییم | |||||
هم زان توایم، هر چه هستیم | گر محتشمیم و گر گداییم | |||||
از عشق رخ تو چون عراقی | هر دم غزلی دگر سراییم |