فخرالدین عراقی (غزلیات)/اندرین ره هر که او یکتا شود
ظاهر
| اندرین ره هر که او یکتا شود | گنج معنی در دلش پیدا شود | |||||
| جز جمال خود نبیند در جهان | اندرین ره هر که او بینا شود | |||||
| قطره کز دریا برون آید همی | چون سوی دریا شود دریا شود | |||||
| گر صفات خود کند یکباره محو | در مقامات بقا یکتا شود | |||||
| هر که دل بر نیستی خود نهاد | در حریم هستی، او تنها شود | |||||
| از مسما هر که یابد بهرهای | فارغ و آسوده از اسما شود | |||||
| ور کند گم صورت هستی خویش | صورت او جملگی معنی شود | |||||
| ور نهنگ لاخورش زو طعمه ساخت | زندهی جاوید در الا شود | |||||
| صورتت چون شد حجاب راه تو | محو کن، تا سیرتت زیبا شود | |||||
| گر از این منزل برون رفتی، یقین | دانکه منزلگاهت او ادنی شود | |||||
| ما به جانان زندهایم، از جان بری | تا ابد هرگز کسی چون ما شود؟ | |||||
| هر که آنجا مقصد و مقصود یافت | در دو عالم والی والا شود | |||||
| هر که را دل رازدار عشق شد | کی دلش مایل سوی صحرا شود؟ | |||||
| هم به بالا در رسد بیعقل و دین | گر عراقی محو اندر لا شود | |||||