فخرالدین عراقی (غزلیات)/الا، قد طال عهدی بالوصال
ظاهر
الا، قد طال عهدی بالوصال | و مالی الصبر عن ذاک الجمال | |||||
به وصلم دست گیر، ای دوست، آخر | به زیر پای هجرم چند مالی؟ | |||||
یضیق من الفراق نطاق قلبی | و یشتاق الفاد الی الوصال | |||||
چه خوش باشد که پیش از مرگ بینم! | نشسته با تو یکدم جای خالی | |||||
فراقک لا یفارقنی زمانا | فمالی للجهر مولایی و مالی | |||||
دلا، درمان مجو، با درد خو کن | بجای وصل هجران است، حالی | |||||
اما ترثی لمکتب حزین | یان من النوی طول اللیالی | |||||
دلا، امیدوار وصل میباش | ز درد هجر آخر چند نالی؟ | |||||
زمانا کنت لا ارضی بوصل | فصرت الان ارضی بالخیال | |||||
به دل نزدیکی، ار چه دوری از چشم | دلم را چون همیشه در خیالی | |||||
احن الیک و العبرات تجری | کما حق العطاش الی الزلال | |||||
عراقی، تا به خود میجویی او را | یقین میدان که دربند محالی |