پرش به محتوا

صور اسرافیل/سال ۲ شماره ۳

از ویکی‌نبشته

﴿سال دوّم﴾

(شماره ۳)
(صفحه ۱)
(وَنُفِخَ فی الصُّورِ فَإِذٰاهُم من الاجدٰاثِ الی رَبِّهِمْ یَنسِلُونَ)

عنوان مراسلات و تلگرافات
ایوردون – سویس
ادارهٔ صوراسرافیل
Yverdon-Suisse
Soure-Esrafil

فاذا نُفخَ فی‌الصُّورِ فَلا اَنسٰابَ بَیْنَهُمْ


هفتگی سیاسی تاریخی اخلاقی، مقالات، لوایحی که موافقت با مسلک ما داشته باشد با امضأ پذیرفته میشود در طبع و عدم طبع اداره مختار است. پاکتهای بدون (تمبر) قبول نخواهد شد. (وجه آبونه از هر کس و از هر جا مقدما گرفته میشود)

قیمت اشتراک سالیانه
ایران (۲۰) فرانک
شهر تبریز (۱۵) فرانک
ممالک خارجه (۲۵) فرانک

پانزدهم صفرالمظفّر ۱۳۲۷ هجری مطابق ۸ مارس ۱۹۰۹ مسیحی


(اعلان)

هر یک از مشترکین عظام وجه آبونهٔ سالیانهٔ هفتگی صور را پس از دریافت نمرهٔ سیم نپردازد دیگر روزنامه برای او فرستاده نخواهد شد.

(ایضاً)

بعلت آنکه اسباب و وسائل خلع روزنامه هنوز چنانکه باید کامل و مرتّب نیست انتشار این نمره قدری تأخیر افتاد انشاءالله بتدریج همه کارها اصلاح خواهد شد.


موافق قوانین حقوق بین‌الملل دول حاضرهٔ هر عصر وقتی میتوانند کسی را بسمت سلطنت بشناسند و با او معاملهٔ سلطان و نمایندهٔ دولت کنند که یا بقوت و غلبهٔ شخصی اختیارات قطعهٔ را متصرف شده عادلانه یا ظالمانه امور آنرا اداره کند. و یا اینکه قوهٔ ملیه یعنی قانون اساسی مملکت سلطنت او را تصدیق نماید. و چون استثنائی در کار نیست سلطنت محمدعلی میرزا نیز در ایران باید مندرج در تحت یکی از این دو شقّ باشد تا دول حاضره بتوانند او را نمایندهٔ دولت ایران شناخته باو قرض بدهند قرارداد بگذارند و معاهده کنند.

امروز کسی که یک نظر در نقشهٔ جغرافیائی ایران نگاه کرده و وقایع خارجیه را با آن تطبیق کند می‌بیند که از شمال تا جنوب ایران یک ایالت کوچک بلکه یک شهر ده هزار نفری نیست که در تحت تصرف و تسلط محمدعلی میرزا باشد.

آذربایجان قریب نه ماه است که با سی هزار قشون حاضرالسلاح امور خود را اداره کرده و در مقابل دزدهای اطراف و قبائل چپوچی میجنگد.

طوالش و گیلانات با قوای کامل آخرین قشون محمدعلی میرزا را شکست داده آزادی خود را بعمل اعلان کردند.

ایالت کرمانشاه در تحت تصرف ایلات کلهر است. ایالت اصفهان و بختیاری و کاشان و قم در تحت اقتدار صمصام‌السلطنه میباشد.

استراباد انجمن بلدی خود را دارا و بر وفق اصول مشروطه اداره میشود.

ایالت خراسان در حالت شورش سخت و حاکم محمدعلی میرزا بطهران فرار کرده است. بجنورد و سیستان نیز انجمن ولایتی خود را دارد. کرمان و بلوچستان در حالت شورش و حکام فراری هستند.

فارس و لارستان در تحت تصرف قشون سید عبدالحسین لاری است.

در بوشهر و بندرعباس و سایر نواحی خلیج فارس حکام مقتول و مطرود و حکومت در دست ملیهاست. امور همدان را نیز انجمن ایالتی اداره میکند. و حتی در طهران پایتخت مملکت دکاکین بسته و مردم در سفارتخانه‌ها مجتمع و در وسط روز مردم متفرقه و سوارهای بختیاری با صدای بلند پست باد محمدعلی میرزا و زنده باد مشروطه میگویند و محمدعلی میرزا اقتدار جلوگیری از آنها را ندارد.

و از طرف دیگر اولین مجتهد مقلد شیعه که در شهر مقدس نجف مسکن دارد و در میان مسلمین اقتدار بهاپای قدیم مذهب کاتولیک را دارا میباشد محمدعلی میرزا را تکفیر و خلع و حکم عمومی بتمام ولایات ایران صادر کرده که بگماشتگان او مالیات ندهند و از تمام این مقدمات وقتی که فقر محمدعلی میرزا و تهی بودن خزانه، و بی نظمی ادارات را بآن ضمیمه نمایند خوب واضح خواهد شد که اگر در این زمستان چند روز دیگری هم عمارت سلطنتی طهران بلوث وجود او ملوث باشد در اواخر ماه اول بهار که برف و سرما بار بست ورود پنجهزار نفر مسلح یا از طرف آذربایجان یا از سمت اصفهان و یا از جهت طوالش بطهران برای برچیدن اسا این تقلید سلطنت کافی است.

پس شخص محمدعلی میرزا امروز بواسطهٔ قدرت نمیتواند مدعی سلطنت باشد و دول حاضرهٔ عصر نیز از راه تسلط او را باین سمت نخواهند شناخت. و قرض دادن یا معاهده کردن یا قرارداد جدید بستن با شخص مسلط بیک قصر بنام نمایندگی دولت یک مملکت وسیع را هیچ عاقل و عادلی تصویب نمینماید.

اما قانون اساسی ما که ممضی بصحهٔ مظفرالدین شاه و خود محمدعلی میرزا است و متمم آن که بخط پادشاه دروغی حالیه موشح است سلطنت محمد علی میرزا را سلطنت غاصبه میشمارد و ابداً او را بسمت سلطنت ایران و نمایندگی دولت نمیشناسد.

اصل پنجاه و یکم قانون اساسی ایران که موشح بامضای مظفرالدین شاه و محمدعلی میرزا است میگوید.. «مقرر آنکه سلاطین اعقاب و اخلاف ما حفظ این حدود و اصول را که برای تشدید مبانی دولت و تأکید اساس سلطنت و نگهبانی دستگاه معدلت و آسایش ملت برقرار و مجری فرمودیم وظیفهٔ سلطنت خود دانسته و در عهده شناسند.»

در آخر متمم قانون اساسی خود محمدعلی میرزا مینویسد. «متمم نظامنامهٔ اصلاحی ملاحظه شد تماماً صحیح است و شخص همیون ما انشاءالله حافظ و ناصر کلیهٔ آن خواهیم بود اعقاب و اولاد ما هم مقوی این اصول و اساس مقدس خواهند بود»

اصل سی و نهم قانون اساسی این است.

«هیچ پادشاهی نمیتواند جلوس کند مگر اینکه قبل از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود با حضور اعضای شورای ملی و مجلس سنا و هیئت وزراء قسم یاد نماید: «من خداوند قادر متعال را گواه گرفته بکلام الله مجید و بآنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم و قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و بر طبق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم».

و در همین قانون اساسی که بسه دفعه قسم او موکد و به دو امضای یک دستخط علیحدهٔ او و تصدیق نمایندگان ملی تمام ایران موشح است در اصل هفتم مندرج است .

«اساس مشروطیت جزءً و کلاً تعطیل‌بردار نیست».

و در اصل هشتم مضبوط است. «مدت تعطیل و زمان اشتغال مجلس شورای ملی بر طبق نظامنامهٔ داخلی مجلس به تشخیص مجلس است».

پس موافق قانون اساسی ایران سلطنت محمد علی میرزا مشروط به برقراری اساس مشروطه است و به تخت سلطنت نمی‌تواند جلوس کند مگر بعد از قسم خوردن به نگهبانی قانون اساسی ایران و همان قانون اساسی ایران نیز قوانین مشروطیت را کلاً و جزءً تعطیل‌بردار نمیداند. و از اینرو محمد علی میرزا در صورتیکه گذشته از عدم مساعدت و نگهبانی قانون اساسی و معطل گذاشتن قانون اساسی بر ضد محتویات خود قانون اساسی مجلس را تعطیل و وکلا را مقتول و انجمنهای ایالات را غارت میکند نمیتواند سلطان قانونی ایران باشد.

و قانون اساسی ایران بهزار ادای عدالتخواهانه او را غاصب و سلطنتش را غیر مشروع میداند.

بلی امروز محمد علی میرزا نه بواسطهٔ قدرت و نه بتوسط قانون اساسی مملکت سلطان نیست. و هیچ دولت عادلهٔ که مراعات قوانین بین‌المللی را میکند نمیتواند بواسطهٔ جنبهٔ سلطنت او باو استقراض بدهد، معاهده کند، یا قرارداد به‌بندد. و بلکه دول متمدنه عصر حاضر که قاعدهٔ عدم دخالت را تصدیق دارند و مخصوصاً در دولت دوست و همسایه ما روس و انگلیس که در این اواخر قول صریح رسمی در عدم دخالت بامور ایران داده‌اند بسمت یکنفر شخص عادی هم نمی‌توانند باو قرض بدهند چه پس از آنکه امروز نه قدرت محمد علی میرزا و نه قانون اساسی مملکت او را بسلطت معرفی میکند و اقتدار مادی و معنوی در دست آزادی طلبان است دولتی که ولو بسمت شخصی باو قرض یا کمک قشونی بدهد بی‌شبهه بر ضد قاعدهٔ عدم دخالت رفتار کرده است

چه این معنی درست بدین ماند که دولت بلژیک به یک رعیت دانمارکی قشون و پول بدهد که سلطنت دانمارک را برای خودش تصرف نماید و معنی چنین اقدامی جز دخالت در امور داخله یک مملکت نخواهد بود.

در اینجا برادران وطنی خود را مخاطب کرده میگوئیم با همهٔ اقدامات مجدّانهٔ وزیر امور خارجهٔ روس جناب موسیو ایسولسکی در عدم تخلف از موادّ معاهدهٔ انگلیس و روس و با اطمینانیکه از حق پرستی و دوستی دولت بهیهٔ همسایهٔ شمالی خود داریم باز باید ملتفت بود که مبادا پارتی (هارتویک) وزیر مختار سابق دولت روس در طهران (که تا دیروز برای استقلال محمد علی میرزا و حفظ مملکت ایران در طهران اظهار جان‌فشانی میکرد و دولت احمق ما او را با همه تنبیهات ملت دوست با وفا و صدیق امین خود تصور منمود و امروز با صدای بلند در پطرزبورغ، آذربایجان، و خراسان، و گیلان، و مازندران، و استراباد، بلکه تمام منطقهٔ نفوذ تجارتی معاهدهٔ اخیره را مال روس میشمارد، و دولت روس را بنقض معاهده تشویق نموده برای یک خیال احمقانه بی‌نتیجه امضای دولت خود را بی‌اعتبار میخواهد پیش بیفتد، و دولت روس مقداری از قرض تازهٔ را که یکماه قبل از فرانسه کرده است بمصرف ایران بزند. از امروز شما ملت ایران که تسلط صوری و اقتدار معنوی خود را بدست گرفته و نام مردانگی و جلادت خود را در حقوق طلبی گوشزد صغیر و کبیر عام نموده‌اید باید بچشمهای باز در هر جا که هستید و از هر ناحیه که میتوانید صدا برسانید تأسی بعلمای کرام خود کرده بتمام دنیا حالی کنید که قرضی را که امروز محمد علی میرزا بگیرد قرض دهنده مداخله در امور داخلهٔ ایران کرده و قرض گیرنده بموجب اقتداریکه امروز در دست ملت است و برحسب نصّ قانون اساسی نمایندهٔ دولت ایران نیست، و بعلاوه قانون اساسی ما در اصل بیست و پنجم تصریح میکند که (استقراض دولتی بهر عنوان که باشد، خواه از داخله و خواه از خارجه با اطلاع و تصویب مجلس شورای ملی خواهد بود) و شما ملت ایران ابداً خود را مسئول چنین استقراضی و نیز هیچ معاهده و قرار داد تازهٔ نخواهید شمرد و البته این معنی باید پیش از شروع بکار صورت گیرد و قبل از آنکه این خیال در مخیلهٔ صورت بندد صداهای رسای شما اولاد ایران از همه اطراف مملکت و بلاد خارجه بلند و این اعتراض مشروع را گوشزد تمام عالمیان نماید والسلام.

شهید راهِ حرّیّت و صادق‌ترین مدافع حقوق وطن، میرزا جهانگیرخان شیرازی مدیر روزنامهٔ صور اسرافیل. که در صبح ۲۴ جمادی‌الأولی ۱۳۲۴ بسن سی و دو سالگی در باغ شاه طهران بدرجهٔ شهادت نائل گردید. شرح زندگی و خدمات آن وجود مقدس را عنقریب بصورت کتابی طبع و محض تخلید آن نام فناناپذیر نشر خواهیم داد.


﴿وصیت نامهٔ دوست یگانهٔ من هدیهٔ برادری بیوفا به پیشگاه آنروحِ اقدس و اعلی﴾

  ✽ ایمرغ سحر چو این شب تار ✽ ✽ بگذاشت ز سر سیاه‌کاری ✽  
  ✽ وز نفحهٔ روح‌بخش اسحار ✽ ✽ رفت از سر خفتگان خماری ✽  
  ✽ بگشود گره ز زلف زرتار ✽ ✽ محبوبهٔ نیلگون عماری ✽  
  ✽ یزدان بکمال شد نمودار ✽ ✽ و اهریمنِ زشت خو حصاری ✽  
  ✽ یادآر ز شمع مرده یادآر ✽  
  ✽ ایمونس یوسف اندرین بند ✽ ✽ تعبیر عیان چو شد ترا خواب ✽  
  ✽ دل پر ز شعف لب از شکرخند ✽ ✽ محسودِ عدو بکام اصحاب ✽  
  ✽ رفتی برِ یار خویش و پیوند ✽ ✽ آزادتر از نسیم و مهتاب ✽  
  ✽ زان کو همه شام با تو یک چند ✽ ✽ در آرزوی وصالِ احباب ✽  
  ✽ اختر بسحر شمرده یادآر ✽  
  ✽ چون باغ شود دوباره خرّم ✽ ✽ ای بلبل مستمند مسکین ✽  
  ✽ وز سنبل و سوری و سپرغم ✽ ✽ آفاق نگار خانهٔ چین ✽  
  ✽ گل سرخ و برخ عرق ز شبنم ✽ ✽ تو داده ز کف زمام و تمکین ✽  
  ✽ ز آن نوگلِ پیش‌رس که در غم ✽ ✽ ناداده بنارِ شوق تسکین ✽  
  ✽ از سردی دی فسرده یادآر ✽  
  ✽ ای همرهِ تیهِ پورِ عمران ✽ ✽ بگذشت چو این سنینِ معدود ✽  
  ✽ وآن شاهدِ نغزِ بزمِ عرفان ✽ ✽ بنمود چو وعدِ خویش مشهود ✽  
  ✽ وز مذبحِ زر چو شد بکیوان ✽ ✽ هر صبح شمیمِ عنبر و عود ✽  
  ✽ زآن کو بگناه قومِ نادان ✽ ✽ در حسرتِ روی ارض موعود ✽  
  ✽ بر بادیه جان سپرده یادآر ✽  
  ✽ چون گشت ز نو زماٰنه آباد ✽ ✽ ای کودک دورهٔ طلائی ✽  
  ✽ وز طاعت بندگان خود شاد ✽ ✽ بگرفت ز سر خدا خدائی ✽  
  ✽ نه رسمِ ارم نه اسمِ شدّاد ✽ ✽ گِل بست دهانِ ژاژ خائی ✽  
  ✽ زان کس که ز نوکِ تیغِ جلّاد ✽ ✽ مأخوذ بجرم حق ستائی ✽  
  ✽ پیمانهٔ وصل خورده یاد آر ✽  
(علی اکبر دهخدا)

پروتست رؤسای مذهب جعفری حضرات آیات الله نجف اشرف بکنفرانس حکمیت لاهه رمضان ۱۳۲۶


دول متمدنه دانسته‌اند که سالهای دراز در خصوص استرداد حریت طبیعی و خدادادی ملت ایران از دولت مستبدهٔ خود کشاکشها بوده تا در آخر سلطنت مرحوم مظفرالدین شاه ملت حقوق طبیعی خود را استنفاذ نمود و دولت ایران رسماً از استبداد بمشروطیت تحویل یافت. قانون اساسی که اساس مشروطیت دولت است نوشته بامضاء مظفرالدین شاه رسید. و محمدعلی شاه هم در ولیعهدی و ابتداء جلوس دو مرتبه قانون مزبور را امضا نمود و در عهده گرفت که او و اخلاف او ابدالدّهر از حدود مواد آن تخلف ننمایند و سه مرتبه رسم تحلیف بعمل آمد. مع‌ذلک کله زمانی نکشید که علانیه خلف عهد و نقض یمین کرد و برخلاف غالب مواد قانون اساسی ارتکاب نمود. محل پارلمان را به توپ بست. مبعوثان ملت را مقتول و منفی و محبوس ساخت. جرائد را بالتمام از انتشار ممنوع داشت و مدیران جرائد را سر برید و و شکم درید. محاکم را در بست، تلگرافات که عروق مملکت و عمدهٔ سبب اتحاد ملت بود از مخابرات ممنوع داشت، پستخانها را تعطیل، خطوط را تفتیش کرد، و راههارا بتحریک ایلات مغشوش، تجارت را که روح مملکت و سبب ثروت ملت است بکلی محو نمود و جمعیتها را از اجتماع منع ساخت، بر صغیر و کبیر رحم نکرد. مستبدانه بر جان و مال آنها تاختن کرد، عمارات عالیهٔ ملت را منهدم و ویران، اموال آنها را به نهب و غارت داد، هر کس اسم حریت بر زبان آورد زبانش قطع کرد. سلاح ملت را از ایشان بغصب ضبط کرد. حال که ملت در آخرین نفس است چند حکم مستبدانه را اقدام کرده.

یکی آنکه در اینوقت که زبان ملت را بریده و از اظهار حقوق خود عاجز نمود از بعضی افراد ملت سند رفع بد از مشروطیت و امضاء استبداد بالمجبوریه واداشته است مهر کرده‌اند.

دوم آنکه میخواهد بعهدهٔ ملت از دول دیگر استقراض نموده و در راه سرکوب ملت صرف نماید.

سوم آنکه میخواهد از جانب عموم امتیازات باجانب بدهد و تحصیل وجه نموده باشد.

از آنجائیکه این شاه خودپرست است تمام حسّیات ملت را باطل نموده و بدرجهٔ محو رسانیده که نه پارلمنت دارند نه جرائد و نه محافل و نه بر اعراض و نفوس و اموال از تطاولات دل‌بخواهانهٔ او ایمن. لهذا از جانب بقیةالسیف ملت ماها که رؤسای روحانی ملت هستیم بر حسب مکالمات شفاهانه و مراسلات کتبی وکیل بابلاغ هستیم که تمام دول متمدنهٔ دنیا برسانیم که در محافل سیاسی و غیر سیاسی مذاکرهٔ این سه حکم مستبدانه را نموده بدانند که امضائیکه از افراد ملت باستبداد دولت گرفته شده جبری و از درجهٔ اعتبار ساقط و استقراضی که از تاریخ مشروطیت دولت بعهدهٔ ملت کرده باشد ملت ذمهٔ دار ایفای وجه آن استقراض نخواهد بود. و امتیازاتیکه در این زمان باجانب داده میشود و معاهداتی که واقع میشود و ملت امضاء و اجازه ندارد لغو و باطل خواهد بود. این شاه با سایر قطاع‌الطریق یکسان است. این ورقه فعلاً ورقهٔ رسمی ملت ایران شمرده میشود که بتوسط سفیر دولت هولاند مقیم بغداد بمجلس لاهای اعلام گردید. خدّام شریعت جعفریه رؤسای روحانی ملت ایران و قاطبهٔ شیعهٔ جعفری علمای نجف اشرف.

نجل‌الحاج میرزا خلیل طهرانی
الأحقرالجانی محمدکاظم الخراسانی
الأحقر عبدالله المازندرانی

دستخط علمای اعلام آیات الله فی‌الأنام خطاب رؤسای ایلات نقل از روزنامه شریفهٔ نالهٔ ملت منطبعهٔ تبریز


(بسم الله الرحمن الرحیم)

عرض میشود گمان ما این بود در زمان دولت حقه و ظهور حضرت صاحب الزمان علیه الصلوة والسلام رؤسای عشایر ایران خصوص آنجناب که بغیرت دین و تشیع مخصوصند جان‌فشانیها در رکاب آنحضرت نموده آن بزرگوار را در دفع اعدای دین مبین نصرت و یاری خواهید نمود حالا نقل میشود که با این همه صدمات که از ظالمین شریعت مطهره وارد و اینهمه ظلم و خونریزی برادران دین که دل حضرت حجة عجل‌الله فرجه را خون کرده باز بعضی از شما ساکت و بعضی نعوذ بالله در اعانت ظلم سوق سواره و پیاده برای کشتن برادران دینی خود که در میان آنها بسی از اولیای خدا هستند نموده‌اید اگر چه سابقاً بعموم عشایر ایران و خصوص آنجناب اعلام شد که اعانت ظالمین و اطاعت حکم بقتل مشروطه خواهان بمنزلهٔ اطاعت یزید بن معاویه و با مسلمانی منافی است لیکن چون مظنون است که بآن برادران نرسانیده‌اند مجدداً محض تکلیف شرعی بشما زحمت میدهیم کما اینکه بسائر رؤسای عشایر هم اعلام نموده‌اند تا زود است تدارک این جرم نموده جراحتی که بر قلب حضرت امام زمان علیه‌السلام از معاونت ظلام رسیده مرهم گذارید متوقع از شما این بوده که در این موقع هیچ محتاج باین گونه تذکرات نباشید آخر مگر این مسلمین برادران دینی شما نیستند مگر زنان آنها خواهران شما نیستند مگر حقوق برادری با هم ندارید چگونه باسیری خواهران و قتل برادران خود راضی میشوید چگونه چشم از ودایع الهی میپوشید البته مترقب از شما اینست که یک دل و یک جهة در متابعت علمای اعلام که نواب آنحضرتند خاصه حضرت حجةالاسلام آقای حاجی سید علی آقا تبریزی که با هیئت علمیه از نجف اشرف حرکت فرموده‌اند کوشیده خواهران خود را و برادران خود را از قتل خلاص کنید که تا انشاءالله عبدالله از انصار دین و اعوان اسلام و مسلمین محسوب نه العیاذبالله وقتیکه منادی رب العزة ندا کند اَیْنَ اعوان الظلمه ملائکة عذاب شماها را حاضر نموده در نزد خدا و رسول صلی الله علیه و اله شرمنده و منفعل باشید ولاترکنوا إلی الذین ظلموا فتمسکم النار. عبدالله المازندرانی. محمد کاظم الخراسانی. نجل‌المرحوم الحاج میرزا خلیل قدّس سرّه.


سواد خطابهٔ هیئت علمیهٔ نجف اشرف باحرار آذربایجان


(بسم الله الرحمن الرحیم)

الحمدالله رب العالمین والصلوة والسلام علی اشرف الأنبیأ والمرسلین وعلی آله و اصحابه افضل الشهدا والمجاهدین از آنجائیکه رشته بقاء هر مملکت و دوام هر ملت بسته باتفاق و در سایهٔ یکجهتی و اتحاد و اساس قوت و شوکت هر دولت و عظمت هر سلطنت متوقف بر خلوص اهالی آن از شوب غرض و نفاق و منزه بودنشان از مرض جهل و شقاق است و اینجهات فراهم نیاید مگر بتدبیرات حسنهٔ عقلا و جانفشانیهای غیور فداکارانی که از بادهٔ محبت دین و وطن سرمست و پا از سر نشناسند چنانکه در هر عصر و اوان اعمال قائدین و بزرگان بر همین بوده خاصه در صدر اسلام که بواسطهٔ اتحاد کلمهٔ مسلمین و جمعشان در تحت لوای حقیقة واحده و پاک بودنشان از اغراض نفسانیه با یک عالم غیرت و شجاعت و یک دنیا فتوت و شهامت قطعهٔ کوچک جزیرةالعرب را ثلث زمین قرار داده کلمهٔ مبارکهٔ اسلام را در شرق و غرب منتشر و بلند آواز ساختند تا اینکه بغلبهٔ سلاطین مستبد در ممالک اسلامیه و متروک شدن قانون منیف حضرت ختمی مرتبت دوباره بعد از آن همه ترقیات محیرالعقول بخاک سیه نشسته (عادَالاسلام غریباً کما بدأ غریباً) رفته رفته کار بجایی رسید که ممالک اسلامی منحصر بدو سه مملکت ضعیف گردیده آنهم متأسفانه از اطراف و بقاعش بحسن کفایت سلاطین و امرا قطعه قطعه جدا و بسبب زیادتی ابتلاء و نزع ثروت که روح مملکت است بقیه در بدترین حالت باقی و بصعب‌ترین بلائی مبتلا گردید خوشبختانه چندی قبل بهم عالیهٔ شما عقلا و جان‌نثاران آذربایجان درِ خوشی برای یکی از این ممالک که وطن محترم ما ایران است باز و بساط قانون حریّت مشروع که موجب حفظ بیضهٔ اسلام و شوکت دولت و ترقی ملت منبسط و آفتاب عدالت از کران تا کران مملکتی را نوربخش گردیده ولی بدبختانه هنوز مرکب چاپ آن خشک نشده که باز بیدِ نفس مرکز و تحریکات ظالمانهٔ مستبدین سحاب ظلمانی ظلم و فساد متراکم و اطراف آن خاک پاک را تیره و تار نموده و نعوذبالله نزدیک بود که اساس این بنیان بزرگ از هم پاشیده و خاک مذلّت و خواری بر سر اسلامیان بیخته شود که ناگاه همت و غیرت شما برادران تبریز جلوه کرد بفداکاری جان و مال در صدد جلوگیری برآمده و موجب افتخار و مباهات ایرانیان و باعث اعتبارشان نزد عالمیان گردید لذا در کمال جسارت عرضه میداریم، ای اهالی غیور آذربایجان، ای جان‌نثاران مملکت اسلامی، ای جان‌فشانان در راه ترقی مسلمانان، ای اجراکنندگان احکام حجج‌الاسلا ، ای اعضای محترم انجمن ایالتی، ای یگانه سردار ملت، ای فرزانه سالار امت، ای کسانیکه در تشیید ارکان دین مبین حضرت سیدالمرسلین صلی‌الله علیه و آله از جان و مال مضایقه نکردید، ای کسانیکه در نگهداری مملکت اسلامی از دست‌برد اجانب خودداری نفرمودید ای کسانیکه در ابقاء حریّت مشروع و تتمیم قانون اساسی مسامحه نورزیدید، ای کسانیکه در راه تربیت ابناء ملت و قوت دولت کوتاهی نکردید، ای کسانیکه بقلب جراحت رسیدهٔ حضرت حجت عجل‌الله فرجه از دست مستبدّین و منافقین مرهم انداخته و خاطر مبارکش را از خود راضی ساختید، ای کسانیکه شیرازهٔ پاشیدهٔ مملکت را دوباره جمع‌آوری نمودید، ای کسانیکه ناموس وطن محترم خود را از بی‌عصمتی اغیار محفوظ داشتید، ای کسانیکه نام رفتهٔ ششهزار سالهٔ ایران را زنده نمودید، ای کسانیکه در حفظ ملت و شرف قومیت از خود گذشتید، ای کسانیکه در میدان اخذ حقوق مشروعهٔ مغصوبهٔ خود چهار اسبه میتازید، ای کسانیکه بتلگرافات و وعده‌های خود در قلع و قمع ریشهٔ استبداد و دفاع از وطن محترم خود وفا کرده و میکنید، ای کسانیکه حجج اسلام و آیات الله علی الانام در مصائب وارده بر شما احرار ملت گریان و نالان و متصل در آستانهٔ مبارکهٔ حضرت امیر سلام‌الله علیه نصرت شما را خواهانند، ای کسانیکه اجساد شهداتان در میان کوی و برزن بی غسل و کفن و فقراتان از کثرت قحط و غلا بی جان و اطفال صغیرتان از شنیدن غرّش توپ و تفنگ گریان و لرزانند بشارت میدهیم شما را که هر چه در جان فشانی و فداکاری مجدّنر باشید بیشتر اساس مشروطیت را مشیّد فرموده و هر قدر توحش اولیای استبداد زیادتر بشود حریّت مشروع زودتر جلوه گردد افسرده و کسل نشوید دست از همت مردانه و فتوت غیورانهٔ خود بر ندارید، اردوهای آزادی خود را نگهداری کنید در زیادتی اتحادتان بکوشید با همدیگر برادروار سلوک کنید.

(بقیه دارد)

چرند پرند

(سواد دستخط ملوکانه به پارلمنت سویس)

آنکه عالیجاه عزت همراه پارلمنت سویس بمراحم کاملهٔ همیونی مباهی و مفتخر بوده بداند.

از قراریکه بخاکپای جواهرآسای اعلیحضرت قدر قدرتِ همیونی ما معروض افتاده است جمعی از مفسدین مملکت و دشمنان دین و دولت که جز بر باد دادن سلطنتی که خداوند متعال بحکمت بالغهٔ خود بما عطا فرموده هوائی در سر و جز اضمحلال اقتداریکه اجداد والاتبارِ ما بضرب شمشیر برای ما تحصیل فرموده‌اند خیالی در دل ندارند در قلمرو حکرانی آن عالیجاه عزت‌همراه اجتماع نموده‌اند.

از آنجا که درجهٔ لیاقت و کاردانی و کفایت و دولتخواهی آن عالیجاه همواره مشهود نظر کیمیا اثر همیون ما بوده و میباشد و میدانیم که در اطاعت اوامر ملوکانه از هیچ چیز حتی از صرف مال و بذل جان دریغ ندارند، از اینرو آن عالیجاه عزت همراه را بموجب همین دستخط آفتاب نقط مأمور میفرمائیم که بمحض رؤیت فرمان قضاجریان ملوکانه مفسدن مزبور را که از حلیهٔ دولت‌خواهی عاری و از این رو در پیشگاه خداوندی نیز از دین و دیانت بری میباشند گرفته و در جلو دارالحکومهٔ دولتی بچوب بسته و تا وقتی که در فراشهای حکومتی تاب و توان و در بدن اشرار پوست و استخوان هست بزنند تا مایهٔ عبرت ناظرین و موجب تنبیه سایر گردنکشان گردیده و بعد از این بدانند که سلطنت ودیعه‌ایست الهی که از جانب خدای متعال ما واگذار شده و احدی را حق آن نیست که سر از اطاعت اعلیحضرت همیونی ما بزند یا شانه از یا اوتزوک سیاست ما خالی کند.

و چون بکریاس گردون اساسِ اعلیحضرت ما عرض شده بود که در آن صفحات چوب و فلک صحیح کمتر بدست میآید از اینرو بکارگذاران فراشخانهٔ مبارکه امر و مقرر فرمودیم که یک بغل ترکهٔ انار که مصداق مِن الشجرِ الأخضرِ نار است از باغ شاه طهران مرکز سلطنت و قلمرو حکمرانی ما چیده و با یک اصله فلکهٔ ممتاز منقش بآن عالیجاه فرستند.

از طرف گمرک و کرایهٔ اشیاء مرسوله خاطر آن عنت همراه آسوده باشد.

حضرت مستطاب....... جنرال لیاخوف وعده کرده است که همین روزهای نزدیک بتوسط جناب دوست معظم هارتویک مبانی معتدّ از دولت متبوعهٔ خود برای ما گرفته ارسال دارد.

و اگر احیاناً از آنجا هم چیزی وصول نشد، امر و مقرر فرموده‌ایم که سرکار والا عین‌الدوله فرمانفرمای کل قشون ظفرنمون و رئیس اردوی کیوان شکوه برای پنجمین دفعه پست انگلیس را بزند و عایدات را بخزانهٔ مبارکه تحمیل کند. در هر حال خیال آن عزت همراه از این باب بکلی مرفه و فارغ باشد، چه اگر هیچیک از این دو صورت نگرفت باز حضرت اقدس والا فرزندِ اعز کامکار ولیعهدِ فلک عهدِ دولتِ گردون مدار را برای دفعهٔ دوّم ختنه خواهیم کرد.

محض مزید دعاگوئی و دولتخواهی یک ثوب سرداری تن پوش مبارک ترمهٔ لاکی شمسه مرصّع از صندوقخانهٔ مبارکه بآن عالیجاه عزت همراه مرحمت فرمودیم که زیب پیکرِ افتخار کرده بین الأقران مباهی و سرفراز باشد.

مقرر آنکه مستوفیان عظام و کتبهٔ کرام شرح فرمان قضا جریان را در دفاتر خلود ثبت و ضبط نموده در عهده شناسند. تحریرا فی چهارم ذیحجه ئیچی‌ئیل خیریت دلیل ۱۳۲۶