شیخ بهائی (نان و پنیر)/داشت هر ذاتی، چو در علم ازل
ظاهر
داشت هر ذاتی، چو در علم ازل | خواهش خود را به نوعی از عمل | |||||
بالسان حال کرد از حق سال | تا میسر سازدش در لایزال | |||||
گر میسر خیر شد، توفیق دان | گر میسر شر بشد، خذلانش خوان | |||||
نی میسر این جز الحان سال | گرچه بیمسول فعل آمد محال | |||||
لوم، پس عائد به اهل شر بود | ذیل عدل حق، از آن اطهر بود | |||||
لم این مرموز اسرار خداست | خوض دادن عقل را، در وی خطاست | |||||
گر به علم و حکمت حق قائلی | بر تو منحل میشود، بیمشکلی | |||||
ورنه اول رو تتبع کن علوم | خاصه، تشریح و ریاضی و نجوم | |||||
بین چه حکمتهاست در دور سپهر | بین چه حکمتهاست در تنویر مهر | |||||
بین چه حکمتهاست در خلق جهان | بین چه حکمتهاست در تعلیم جان | |||||
بین چه حکمتهاست در خلق نبات | بین چه حکمتهاست در این میوهجات | |||||
صافی این علمها خواهی اگر | رو به «توحید مفضل» کن نظر | |||||
کاندر آن از خان علم اله | بشنوی با حق، بیان ای مرد راه | |||||
علم و دانش، جمله ارث انبیاست | انبیا را علم، از نزد خداست | |||||
خواندن صوری نشد صورت پذیر | از معانی تنیست دانا را گزیر | |||||
نفس چون گردد مهیای قبول | علم از ایشان میکند در پی نزول | |||||
غایتش، گاهی میانجی حاصل است | مثل عقلی کاو به ایشان واصل است | |||||
عقل از بند هوی چون وارهد | روی وجهت سوی علیین کند | |||||
انبیا را چیست تعلیم عقول؟ | گوش کن گر نیستی ز اهل فضول | |||||
کشف سر است آنچه بتوانند دید | نقل ذکر است آنچه باشدشان شنید |