شیخ بهائی (نان و پنیر)/ای لوای اجتهاد افراشته
ظاهر
ای لوای اجتهاد افراشته | روزهی هر روز، عادت ساخته | |||||
اهل وحدت را به شقوت کرده حکم | بستهشان در ربقهی صم و بکم | |||||
هان، مشو مغرور بر افعال خود | هان مشو مسرور بر احوال خود | |||||
این عبادتهای تو مقبول نیست | تا ندانی عاقبت، کار تو چیست | |||||
ای بسا نعلی که وارون بسته شد | شیشهی امن نفوس اشکسته شد | |||||
گبر چندین سالهای در حین نزع | کرد بر حقیقت اسلام، قطع | |||||
عابدی با شد و مد و کش و فش | بهر ترسا بچهای شد، بادهکش | |||||
کار با انجام کار است و سرشت | ختم کاشف، از سرشت خوب و زشت | |||||
ای بسا بدطینت و نیکوخصال | ای بسا خوش طینت و ناخوش فعال | |||||
طینت بد، آنکه در علم ازل | رفته از وی ختم بر کفر و دغل |