شیخ بهائی (نان و حلوا)/نان و حلوا چیست؟ ای فرزانه مرد
ظاهر
نان و حلوا چیست؟ ای فرزانه مرد | منصب دنیاست، گرد آن مگرد | |||||
گر بیالایی از او دست و دهان | روی آسایش نبینی در جهان | |||||
منصب دنیا نمیدانی که چیست؟ | من بگویم با تو، یک ساعت بایست | |||||
آنکه بندد از ره حق پای مرد | آنکه سازد کوی حرمان جای مرد | |||||
آنکه نامش مایهی بدنامی است | آنکه کامش، سر به سر، ناکامی است | |||||
آنکه هر ساعت، نهان از خاص و عام | کاسهی زهرت فرو ریزد به کام | |||||
بر سر این زهر روزان و شبان | چند خواهی بود لرزان و تپان؟ | |||||
منصب دنیاست، ای نیکونهاد! | آنکه داده خرمن دینت به باد | |||||
منصب دنیاست، ای صاحب فنون! | آنکه کردت این چنین، خوار و زبون | |||||
ای خوش آن دانا که دنیا را بهشت | رفت همچون شاه مردان در بهشت | |||||
مولوی معنوی در مثنوی | نکتهای گفته است، هان تا بشنوی: | |||||
« ترک دنیا گیر تا سلطان شوی | ورنه گر چرخی تو، سرگردان شوی | |||||
زهر دارد در درون، دنیا چو مار | گرچه دارد در برون، نقش و نگار | |||||
زهر این مار منقش، قاتل است | میگریزد زو هر آن کس عاقل است» | |||||
زین سبب، فرمود شاه اولیا | آن گزین اولیا و انبیا: | |||||
حب الدنیا، رأس کل خطیة | و ترک الدنیا رأس کل عبادة |