شیخ بهائی (نان و حلوا)/عارفی از منعمی کرد این سال:

از ویکی‌نبشته
شیخ بهایی (نان و حلوا) از شیخ بهایی
(عارفی از منعمی کرد این سال:)
  عارفی از منعمی کرد این سال: کای تو را دل در پی مال و منال  
  سعی تو، از بهر دنیای دنی تا چه مقدار است؟ ای مرد غنی!  
  گفت: بیرون است از حد شمار کار من این است در لیل و نهار  
  عارفش گفت: این که بهرش در تکی حاصلت زان چیست؟ گفتا: اندکی  
  آنچه مقصود است، ای روشن ضمیر! برنیاید زان، مگر عشر عشیر  
  گفت عارف: آن که هستی روز و شب از پی تحصیل آن، در تاب و تب  
  شغل آن را قبله‌ی خود ساختی عمر خود را بر سر آن باختی  
  آنچه او می‌خواستی، واصل نشد مدعای تو از آن، حاصل نشد  
  دار عقبی، کان ز دنیا برتر است وز پی آن، سعی خواجه کمتر است  
  چون شود حاصل تو را چیزی از آن؟ من نگویم، خود بگو، ای نکته‌دان!