شیخ بهائی (نان و حلوا)/ایها اللاهی عن العهد القدیم
ظاهر
ایها اللاهی عن العهد القدیم | ایها الساهی عن النهج القویم | |||||
استمع ماذا یقول العندلیب | حیث یروی من احادیث الحبیب | |||||
مرحبا؛ ای بلبل دستان حی! | کامدی، از جانب بستان حی | |||||
یا برید الحی! اخبرنی بما | قاله فی حقنا، اهل الحما | |||||
هل رضوا عنا و مالوا للوفا | ام علی الهجر استمرو اوالجفا | |||||
مرحبا، ای پیک فرخ فال ما! | مرحبا، ای مایهی اقبال ما! | |||||
مرحبا، ای عندلیب خوش نوا! | فارغم کردی، ز قید ماسوا | |||||
ای نواهای تو نار مصده | زد به هر بندم هزار آتشکده | |||||
مرحبا،ای طوطی شکر شکن! | قل فقد اذهبت عن قلبی الحزن | |||||
بازگو از نجد و از یاران نجد | تا در و دیوار را آری به وجد | |||||
بازگو از «زمزم» و «خیف» و «منا» | وارهان دل از غم و جان از عنا | |||||
بازگو از مسکن و مأوای ما | بازگو از یار بیپروای ما | |||||
آنکه از ما، بیسبب افشاند دست | عهد را ببرید و پیمان را شکست | |||||
از زبان آن نگار تند خو | از پی تسکین دل، حرفی بگو | |||||
یاد ایامی که با ما داشتی | گاه خشم از ناز و گاهی آشتی | |||||
ای خوش آن دوران که گاهی از کرم | در ره مهر و وفا میزد قدم |