شیخ بهائی (مثنویات پراکنده)/دلم از قال و قیل گشته ملول
ظاهر
دلم از قال و قیل گشته ملول | ای خوشا خرقه و خوشا کشکول | |||||
لوحش الله، ز سینه جوشیها | یاد ایام خرقه پوشیها | |||||
ای خوش ایام شام و مصر و حجاز | فارغ از فکرهای دور و دراز | |||||
باز گیرم شهنشهی از سر | و ز کلاه نمد کنم افسر | |||||
شود آن پوست تخته، تختم باز | گردد از خواب، چشم بختم باز | |||||
خاک بر فرق اعتبار کنم | خنده بر وضع روزگار کنم |