شیخ بهائی (غزلیات)/مقصود و مراد کون دیدیم
ظاهر
مقصود و مراد کون دیدیم | میدان هوس، به پی دویدیم | |||||
هر پایه کزان بلندتر بود | از بخشش حق، بدان رسیدیم | |||||
چون بوقلمون، به صد طریقت | بر اوج هوای دل، تپیدیم | |||||
رخ بر رخ دلبران نهادیم | لحن خوش مطربان شنیدیم | |||||
در باغ جمال ماهرویان | ریحان و گل و بنفشه چیدیم | |||||
چون ملک بقا نشد میسر | زان جمله، طمع از آن بریدیم | |||||
وز دانهی شغل باز جستیم | وز دام عمل، برون جهیدیم | |||||
رفتیم به کعبهی مبارک | در حضرت مصطفی رسیدیم | |||||
جستیم هزار گونه تدبیر | تا تیغ اجل، سپر ندیدیم | |||||
کردیم به جان و دل تلافی | چون دعوت «ارجعی» شنیدیم | |||||
بیهوده صداع خود ندادیم | تسلیم شدیم و وارهیدیم | |||||
باشد که چه بعد ما عزیزی | گوید چه به مشهدش رسیدیم: | |||||
ایام وفا نکرد با کس | در گنبد او نوشته دیدیم |