شیخ بهائی (غزلیات)/به شهر عافیت، مأوی ندارم

از ویکی‌نبشته
شیخ بهایی (غزلیات) از شیخ بهایی
(به شهر عافیت، مأوی ندارم)
  به شهر عافیت، مأوی ندارم بغیر از کوی حرمان، جا ندارم  
  من از پروانه دارم چشم تحسین ز عشاق دگر، پروا ندارم  
  بهشتم می‌دهد رضوان به طاعت سر و سامان این سودا ندارم  
  بهایی جوید از من زهد و تقوی سخن کوتاه، من اینها ندارم