شرح حال رجال ایران/اسحقخان کرد قرائی
اسحق اسحقخان کرد قرائی که در زمان حیات خود از تمام امراء و خوانین خراسان مهمتر و مقتدرتر و با ثروتتر بود و بلکه بر تمام آنان ریاست داشته است. در سال ۱۲۱۷ق. که فتحعلیشاه برای گرفتن مشهد و دفع نادر میرزای افشار رهسپار خراسان شد چون اسحقخان بواسطه بعضی اقدامات و عملیات و دو پهلوبازی کردن مدتی مورد بدگمانی دولت شده بود در این هنگام که فتحعلیشاه در چمن رادکان بسر میبرد اسحقخان موقع را مغتنم شمرده برای اثبات دولتخواهی خود به نیشابور رفت و جعفرخان بیات حاکم نیشابور را راضی کرده با خود بنزد فتحعلیشاه آورد و برای این خدمتگذاری مورد التفات شاه واقع شد و سایر خوانین خراسان نیز که عمل اسحقخان را دیدند باو تأسی کرده نسبت به فتحعلیشاه اظهار اطاعت و انقیاد نموده و بعد فتحعلیشاه او را بهمراه محمدعلی میرزا (دولتشاه) بعنوان مقدمتهالجیش خود برای محاصره مشهد و قلع قمع نادر میرزا فرستاد و در سال ۱۲۲۷ق. باتفاق محمدولی میرزا والی خراسان و ناصرالدین توره[۱] پسر بیگیجان امیر بخارا به تهران آمد و فتحعلیشاه را دید. در سال ۱۲۲۸ هـ. ق. خوانین خراسان نسبت بمحمدولی میرزا والی خراسان (بتحریک اسحقخان) مخالفت خود را آغاز نمودند و ایلخی او را که در چناران بود بغارت بردند محمدولی میرزا بخیال اینکه اسحقخان دوست او است او را بمشهد خواست و او بر خلاف بجای همراهی با شاهزاده خوانین را بشهر وارد کرد و خود را بسمت ایالت معرفی نمود لکن کسی از او اطاعت نکرد به ناچار از در عذرخواهی و اطاعت درآمده و شاهزاده را به عنوان والی پذیرفت. اسحقخان چند سالی مستقیم یا غیرمستقیم بانواع و اقسام گوناگون محرک اصلی خوانین خراسان بود در ظاهر با محمد ولی میرزا والی خراسان موافق و کمال خصوصیت را میورزید اما در باطن از معاندین و منافقین او بود و با وی نفاق میورزید در سال ۱۲۳۱ق. جداً مصمم گردید که هر طور شده شاهزاده را از حکومت خراسان معزول نموده دیگری را بجای وی برگزیند و برای انجام این کار پسر بزرگ خود حسنعلیخان را با اعتبارات زیادی بتهران روانه نمود و ظاهر قضیه را این طور وانمود کرده بود که پسرم برای درخواست حکومت ترشیز (کاشمر) بتهران رفته لکن باطن امر تقاضای عزل شاهزاده بهر قیمتی که شده از حکومت خراسان بود با درخواست عزل محمدولی میرزا موافقت نشد اما حکومت کاشمر را دولت به حسنعلیخان واگذار نمود هنگام بازگشت بدون اینکه بشاهزاده اعتنائی نماید بمحل حکمرانی خود رفت شاهزاده والی از این بیاعتنائی سخت مکدر شد و پدر و پسر را خواست هر دو اطاعت کرده باستانداری حاضر شدند و آنطوری که باید احترام شاهزاده را مرعی دارند رعایت ننمودند مخصوصاً حسنعلی خان با شاهزاده خیلی جسورانه صحبت میکرد پس از مختصر گفتگوئی محمدولی میرزا امر کرد که اسحقخان و حسنعلیخان پسرش را طناب بیاندازند فوراً امر وی اطاعت شده هر دو را کشتند و بواسط این عمل وحشت خوانین افزوده شد و اطمینان از هر دو طرف سلب گردید و سرانجام بواسطه مخالفت شدید خوانین خراسان با محمدولی میرزا دولت باین جهت ناگزیر گردید که او را در همین سال تغییر داده و بجای وی حسنعلی میرزا برادر صلبی او را پس از دادن لقب شجاعالسلطنه باو باستانداری خراسان منصوب و روانه نماید.
- ↑ توره در زبان مغولی اوزبکی بمعنی شاهزاده است.