شبستری (گلشنراز)/انا الحق کشف اسرار است مطلق
ظاهر
انا الحق کشف اسرار است مطلق | جز از حق کیست تا گوید انا الحق | |||||
همه ذرات عالم همچو منصور | تو خواهی مست گیر و خواه مخمور | |||||
در این تسبیح و تهلیلند دائم | بدین معنی همیباشند قائم | |||||
اگر خواهی که گردد بر تو آسان | «و ان من شیء» را یک ره فرو خوان | |||||
چو کردی خویشتن را پنبهکاری | تو هم حلاجوار این دم برآری | |||||
برآور پنبهی پندارت از گوش | ندای «واحد القهار» بنیوش | |||||
ندا میآید از حق بر دوامت | چرا گشتی تو موقوف قیامت | |||||
درآ در وادی ایمن که ناگاه | درختی گویدت «انی انا الله» | |||||
روا باشد انا الحق از درختی | چرا نبود روا از نیکبختی | |||||
هر آن کس را که اندر دل شکی نیست | یقین داند که هستی جز یکی نیست | |||||
انانیت بود حق را سزاوار | که هو غیب است و غایب وهم و پندار | |||||
جناب حضرت حق را دویی نیست | در آن حضرت من و ما و تویی نیست |