روزنامه قانون/15

از ویکی‌نبشته

قانون

نمره پانزدهم

{{این متن پانزدهمین شماره از روزنامه‌ی "قانون" است که توسط میرزا ملکم خان و طرفدارانش در لندن و به صورت مخفیانه در ایران منتشر می‌شده است. تاریخ چاپ این شماره در بالای آن درج نشده. در سراسر متن مراد از واژه "آدمیت" و واژه‌های هم‌خانواده آن "مجمع آدمیت" است که انجمنی مخفی در عهد ناصری بوده که میرزا ملکم خان به تاثیر از لژهای فراماسونری فرنگی در ایران تاسیس کرده بوده است.}}

شرط دولت حسابی اینست که هر سال حساب دخل و خرج خود را بیک ترتیبِ صحیح اعلام نماید . این قرار عادلانه که در این عصر رکن ناگزیر نظام دنیا شده باقتضای سایر بدبختیهای ایران در این ملك بالمره مجهول مانده است . در کل ایران احدی نیست که بتواند بگوید این مالیات نقد جنس و اینهمه سرباز و خزاین طبیعی که از ما میگیرید همه مال و حق و در حقیقت خون ملت است. اینها را بِچه قانون از ما میگیرید و بِچه قانون و در کجاها خرج میکنید . دیوانیان ما بدون رعایت هیچ قانون و بدون ترس هیچ مؤاخذه هر قدر و هر طور که میل دارند مال مردم را میچاپند و بهر نحو که دلشان میخواهد صرف ان کارها میکنند که می بینید . در یک دولتی که دخل و خرج خزانه باینطور از اختیار قانون خارج باشد بدیهی است که معاملاتِ دیوان و اوضاع سلطنت و ادارات دولت و حالت کلیه‌ی ملت گرفتار همین نکبتها و غرق همین رسوائیها خواهد بود که الان عموم اهالی این ملک را از زندگی بیزار ساخته است.


×

چون این مسئله مالیات از اصول نظام عالم است . اولياى ادميت بجهة تحقیق و قطع این مسئله در مشهد مقدس بدون اطلاع دیوانیان یک مجلس مخصوص ترتیب دادند. اصل مسئله این بود ایا بدولت بی قانون باید مالیات داد یا نه.

پس از مذاکرات طولانی قرار مجلس این شد که مطلب را از علمای بزرگ استفتا نمایند.

جوابهائیکه از اطراف رسید خیلی مفصل و اغلب بعبارات مغلق و بزبان عربی بود . خلاصه احکام حضرات را بزبان ساده که مقرون بفهم عامه باشد در اینجا ثبت مینمائیم.

×


مالیات اسبابیست که از برای تقویت و اجرای قوانین شریعت خدا وضع شده. دولتی که قانون نداشته باشد حق ندارد که مالیات بخواهد.

×

اگر یک دولتِ بی قانون بخواهد اموال مسلمانان را بزور بگیرد و بدون هیچ نوع حد و سد صرف حظ نفس خود بکند. البته دادن مالیت به چنان دولت عملِ حرام و خلاف شریعت خدا و بر ضد منافع عامه خواهد بود.

×

مالیات قورخانهٔ حقوق ملت است یعنی باید صرف حفظ حقوق ملت بشود. لهذا وظيفهٔ شرعى ما اینست که این قورخانهٔ ملت را بسپاریم بدست مستحفظين حقوق ما نه اینکه تسلیم ان اشخاص نمائیم که غصب و اضمحلال حقوق ما را حق و پیشهٔ مخصوص خود قرار داده اند

× دولت بی قانون ان مالیاتی که بزور از یک ولایت میگیرد، میبرد اسباب غارت ولایت دیگر میسازد. لهذا به چنان دولت مالیات دادن اتلاف حقوق و تقویت ظلم واشد گناه های ملی است.

×


دولت بی قانون یعنی مخرب دنیا.


دولت بی قانون یعنی دشمن حقوق ملت.


لعنت بر دولت بی قانون.

ننگ بران خلق بی شعور و بی غیرت که بدولت بی قانون مالیات میدهند.

—————

از همهٔ این احکام که عشر آنها را نمیتوانیم در اینجا درج نمائیم در نهایت وضوح مبرهن میشد که بحكم شرع مقدس اسلام و بحكم عقل و حکمت دنیا بدولت بی قانون نباید مالیات داد.


بعد از آنکه این حکم قطعی مشخص شد فضلای مجلس قرار دادند که از برای اهل ایران در باب این مسئله مالیات یک دستورالعملی اعلام نمایند که احاد ادمیان بدانند بدولت چه باید بگویند و چه باید بدهند. اعلام نامه مفصل در نهایت بلاغت مرقوم و بوسایل مخصوص به عموم امناي ادمیت فرستاده و سفارشِ مؤکد شد که معانی و دقایق انرا بهمت و عجله تمام بخلق ایران تبلیغ و چنانکه باید حالی فرمایند.


خلاصهٔ بعضی مضامین که در آن اعلام نامه از جانب ادمیان مخصوصاً از برای اولیای دولت بیان شده از این قرار است.


ای اولیای دولت

ما اهل ایران در ظلمت اسیری معنی آدمیت خود را فراموش کرده بودیم. این اوقات از پرتو افتاب معرفت بیدار شده ایم و در طلب حقوق خود فریاد میزنیم که ما هم ادم هستیم. و ما هم میخواهیم در دنیا قسمت حیات داشته باشیم . حیاتِ ملل بدون قانون محال است . و الان در صفحه روزگار هیچ قانون شرعی و هیچ قرار عرفی نیست که شما در این اقلیم ایران لگدکوب استبداد خود نکرده باشید.

چون مصمم هستیم که بعد از این ما هم در دنیا زنده باشیم به عزم قوی و باحترام تمام از شما که خود را ولی نعمت و مالک الرقاب ما قرار داده اید استدعای قانون مینمائیم . حرف ما أبدا بر قانون تازه نیست. مطلوب ما همان قانون است که و پیغمبر و اولیای اسلام برای اسایش دنیا مقرر فرموده اند. علمای اسلام در شورای کبرای ملی هر حکمی که باستقلال فصل خود صادر فرمایند ما همان را قانون خدا و مأمن زندگی خود خواهیم شناخت .


از برای اجرای چنان احکام الهی هر قدر مال و جان بخواهید به طیب خاطر خواهیم داد. اما اگر شما اموال و املاک و جوانان و جميع حقوق زندگی ما را بگیرید و مثل امروز اسباب مزید ذلت ما بسازید انوقت ما هم بحكم عدالت الهی و بفتوای کل دنیا محق خواهیم بود که از تمکین چنان ظلم بهر طوری که ممکن باشد ابا نمائیم . حاشا که ما یاغی بشویم. اهل این ملک در هر عهد مکرر یاغی شده و مکرر سلاطین خود را تغیر داده‌اند. و پس از جميع تغییرات باز وضع امور همان شده که بود. ما ادمیان ایران میخواهیم این رسم یاغیگری و خونریزی را از تاریخ ایران منسوخ نمائیم. ما میخواهیم بعد از این قلعهٔ محافظت ما در اتفاقِ ادمیت و اسلحهٔ مدافعهٔ ما در صحت کلام باشد. ما رعیت و مطیع و دولتخواهِ صدیق هستیم. ولیکن بدولتی که قانونی قبول نمیکند نمیتوانیم برضای خود مالیات بدهیم. اگر شما میخواهید بزور از ما مالیات بگیرید ما بهیچ وجه مقاومت يدى نخواهیم کرد. (ناخوانا) دفع محصل و سرباز و توپخانهٔ شما پناه می بریم باتفاق ادمیت و از حالا بشما خبر میدهیم که بعد از این لشكر میرغضبان شما هر قدر بر شناعت خود بیفزاید قدرت اتفاقِ ادمیت در زیر افتاب معرفت به یک نفس همت همه را محو و معدوم خواهد ساخت.

———

با اینکه چند ماه بیشتر نیست که این اعلام اولیای ادمیت در یک دایره محدود منتشر شده معانی ان بمراتب زیادتر از تصور اثر بخشیده. در این باب از داخل و خارج ایران تحریرات مفصل على الاتصال میرسند که خلاصهٔ بعضی از آنها را محض نمونه در اینجا درج می نمائیم.

×

یک سید محترم از آذربایجان اینطور می نویسد.


هزار آفرین بر حکمت این قرار که بدولت بی قانون نباید مالیات داد. واقعا این چه حماقت بود که ما جان و مال خود را بدون هیچ حساب و بدون هیچ عوض به این دیوان بی قانون تسلیم بکنیم که همه را باین فضاحی صرف مزید ابتذالما بکند.

×

قانون بده تا مالیات بدهیم. امنیت بده تا جان بدهیم.

چه حرف و چه تدبیری مبارک تر از این حرف. تعجب است که تا امروز این تدبیر موثر بذهن ما نرسیده بود. یقین دارم که من خودم به تنهائی میتوانم جميع اعیان این ملک را در کمال اسانی بر این مطلب جمع بکنم. در کل ایران هیچ حیوان سراغ ندارم که از صمیم قلب شریک این تدبیر نشود. و خواهید دید اتش این حرف در این خاک چه اثرها خواهد داشت.

———

یکی از اغایان کردستان مینویسد

کلید این کار در دست اعیان آذربایجان است. اگر انها فی الجمله همت بکنند همه ایران با ایشان متفق خواهد شد.

×

شخص دیگر از بروجرد مینویسد.

این مطلب را هر طور هست باید به خَوانین ایلات زود حالی کرد. رگ ادمیت هنوز در وجود آنها بكلي مفقود نشده است. اگر انها مطلب را درست بفهمند ریشه ظلم دیوانی خیلی به اسانی بلکه خود بخود کنده خواهد شد.

———

یک سیاح فاضل از مصر اینطور تحقیق میکند.

در جميع دول اولین اسباب تحصیل قانون همین ندادن مالیات است. حتی در آن ممالکی که طوایف مختلف شب و روز باهم منازعه دارند آن دقیقه که دولت بخواهد بدون قانون حرکتی بکند عموم ان طوایف مخالفت میانهٔ خود را کنار بگذارند و زن و مرد می ایستند که ما بدولت بی قانون مالیات نمیدهیم. اگر اهل ایران واقعا قانون و زندگی میخواهند باید بلا تأمل با تمام همت خود بچسپند به این تدبیر مبارک که شرع اسلام و علم دنیا بر عقل و دین ایشان واجب ساخته اند.

———

چند نفر از امرای نظام متفقا اینطور مینویسند

بعضی اشخاص که مطلب را همیشه از طرف تاریک می بینند میگویند اگر شما مالیات ندهید اهل نظام مأموراً میایند و تمام زندگی شما را در یک دقیقه اتش میزنند. این چه حرفیست. ما اهل نظام کی گفته ایم که ما ميرغضب ملت هستیم. وانگهی ما خودمان مالیات بده هستیم. اول کسی که شریک تدبیر خواهد بود ما هستیم. و اگر یک نفر صاحب منصب اینقدر احمق باشد که خود را الت ظلم دیوان نمايد يقينا صد نفر صاحب منصب دیگر باقتضای شعور طبیعی حامی حقوق ملت خواهند بود. گذشت آن وقتی که ما از وظایف نوکری و از حقوق رعیتی غافل بودیم. حالا انوار ادمیت در طبقات نظام بیش از همه جا شیوع دارد. هیچ شکی نداشته باشید که بعد از این ما اهل نظام ادمیت بهترین مروج آدمیت و اقوا حامی حقوق این ملک خواهیم بود.

————

یکی از امنای ادمیت از شهر .... مینویسد. این چه حرفیست که اهل ایران قابل اتفاق نیستند. من هنوز کسی را ندیده ام که بمحض فهمیدن مطلب بی اختیار خود را غرق اتحاد ما نکرده باشد. از روزی که مأمور این شهر شده ام من به تنهائی چهار جامع ترتیب داده‌ام که اعضای آنها همه از برای همدیگر واقعا جان میدهند. در همین چند روز بر سر این مسئله ندادن مالیات قریب پنجاه نفر را بدون هیچ اشکال همدست و همقسم کرده ام.اثر این حرفها در استعداد این خلق مثل اتش و پنبه شده است. یک نفر ادم صاحب نفس يقينا میتواند تمام این ولایت را مشتعل بکند. و از حالا بدوستان قانون مژده میدهم که روح ادمیت عنقریب اصحابِ نفس این ملک را علمدار این اردوی نجات خواهد ساخت.

————

از کرمان.

کرنای انتشار این معانی در دست علمای ماست. اگر چند نفر ملای صاحب ذوق روح مسئله را درست بفهمند میتوانند جمیع این مطالب را در كمال سهولت چنان در مغز مردم جایگیر بسازند که هیچ لشکر ظلم دیگر نتواند در مقابل این حقایق نفس بکشد.

یک ملای جوان در همین محله ما نمیدانید چه اتشی افروخته است: خدایا برسان امثال او را.

————

از فارس. در ملکی که افتاب ادمیت طلوع کرده باشد، در ملکی که دو نفر آدم معنی ترویج ادمیت را فهمیده باشند کدام دیوان اعلی جرئت خواهد کرد که بگوید پول بده تا من زور درست بکنم و بیایم مال و جان و عیال و کل هستی تو را نثار رذایل بوالهوسی خود بسازم.

————

یک مجتهد که فصل و غیرتش را می پرستیم و اسم مبارکش را نمیتوانیم در اینجا ذکر بکنیم در باب قانون به‌محارم خود این چند کلمه را مرقوم فرموده است.

حرف تمام و تکلیف مثل افتاب روشن است. چه لازم که وقت خود و عمر ملت را بیش از اینها معطل الفاظ بیفایده بسازیم. چه ضرور که دیگر بعد از این از شداید ظلم و از سیاهی روزگار خود شکایات زنانه نمائیم. اگر بقدر ذره حس معرفت داریم، اگر از نکبت اسارت واقعا خسته شده ایم، اگر خود را مستحق زندگی میدانیم و اگر مرد میدان حقیقت هستیم باید از امروز بلاتامل زن و مرد، بزرگ و کوچک، ملا و سرباز، دست بهم بدهیم و به هر تدبیر التماس و به هر زبان بهمدیگر حرف حالی بکنیم و به عزم مردانه در پناه این علم ادمیت راه بیفتیم رو به آن مأمن سعادت که انگشت تفضل الهي روبروي ما بما نشان میدهد.

————

یکی از اخوان ادمیت از طهران مینویسد.

بیداری بخت ایران از این نکته نیز خوب معلوم میشود که زن‌های ما معانی ادمیت را زودتر و بهتر از اغلب مردها درک میکنند. در همین عید گذشته یک خانم محترم در یک مجلس مهمانی به اواز بلند گفته بود شما را بخدا اینقدر هم خریت میشود که روبروی ما از عرق جبین و از خون جگر مردم به آن ظلم مالیات بگیرند به آن رذالت خرج بکنند و به این تفرعن همه ما را غلام و کنیز زرخرید خود قرار بدهند.

————

یک زن دیگر که از خانواده نجیب و شاعر بی‌عدیل ایست مینویسد.

از زنهای ایران مأیوس نباشید. ما هنوز اینقدر نامرد نشده ایم که مثل شوهران و جوانان این زمان سرمایه زندگی را منحصر به مشق بیعاری قرار داده باشیم. در این اتفاق ادمیت، در این اردوی نجات ایران خوب میبینیم تکلیف ما چیست. بلی شکست این بازار بی ناموسی بر عهده ماست. تا بحال نمیدانستیم چه باید کرد. قانون چشم و دل ما را یک مرتبه روشن ساخت. مشعل ادمیت الان در دست ماست. و حالا که به این جاده فلاح افتاده ایم خواهید دید که نفس ما با این مشعل مبارک در این خاک پژمرده چه اتشِ حیات مشتعل خواهد ساخت.

————

از یک جامع طهران که اشک و بغض و هوش و امید و همت ایران در انجا جمع است اوضاع حالیه را اینطور بیان میکنند.

ما وجود پادشاه خود را مقدس و جامع جميع فضایل میدانیم. و بر محاسن صفات شخص وزرا هم هیچ حرف نداریم. ولیکن در هر گوشه این ملک در هر مجلس از قلب هر صاحب شعور حرفی که شنیده میشود اینست که این حکمرانی بی قانون روزگار همه ما را تباه کرد. انچه املاک معتبر داشتیم همه را غصب و خراب کرد. انچه اموال اندوخته داشتیم همه را به اسم مالیات یا برسم پیشکشی بضرب چماق از ما گرفت. انچه جوانان رشید داشتیم به رسم سربازی الت ویرانی ایران قرار داد. از افغان شکست خورد. از انگلیس شکست خورد. از ترکمن شکست خورد. از کرد شکست خورد. و بیک اشاره انگشت مترجم روس مَرو و در حقیقت تمام خراسان و ارض اقدسِ ما را تسلیم کرد. جميع وسایل زندگی این ملت را از قبیل معادن و راه‌ها و زراعت و تجارت و صرافی و تلغراف و کارخانجات همه را به‌ ادنی قیمت بخارجی فروخت. اختیار شخصی و حقوق شرعی و معافات دولتی ما را کلا ضبط، لقب، نشان، منصب، حکومت، قضاوت، انچه بود و نبود تماما هراج کرد. غیرت و نجابت، فضل و هنر، خدمت و دیانت همه را توی لجن اداره خود ملوث و معدوم ساخت. و این روزها بجهة تكمیل نیکنامی خود غلامها و جاسوسها و لاشخورهای مواجب و میرغضبهای خود را مأمور کرده که خانه بخانه بگردند و در هر جا که آدم پیدا بکنند اگرچه بر منابر اسلام و اگرچه در زوایای مقدسه، همه را بگیرند و بدون سوال و جواب بانواع اذیت و افتضاح مفقود الاثر بکنند تا مردم این ملک قرمساقی به من چه را محکمتر از سابق زیب سینه افتخار خود بسازند.

Law newspaper (London) - number 15 - page 1
Law newspaper (London) - number 15 - page 2
Law newspaper (London) - number 15 - page 3
Law newspaper (London) - number 15 - page 4