رباعیهای مهستی گنجوی/رباعی شمارهٔ ۴۸
ظاهر
چشمم چو بر آن عارض گلگون افتاد | دل نیز ز ره دیده بیرون افتاد | |||||
این گفت منم عاشق و آن گفت منم | فیالجمله میان چشم و دل خون افتاد |
چشمم چو بر آن عارض گلگون افتاد | دل نیز ز ره دیده بیرون افتاد | |||||
این گفت منم عاشق و آن گفت منم | فیالجمله میان چشم و دل خون افتاد |