دیوان شمس/یا شبه الطیف لی انت قریب بعید
ظاهر
یا شبه الطیف لی انت قریب بعید | جمله ارواحنا تغمس فیما ترید | |||||
نوبت آدم گذشت نوبت مرغان رسید | طبل قیامت زدند خیز که فرمان رسید | |||||
انت لطیف الفعال انت لذیذ المقال | انت جمال الکمال زدت فهل من مزید | |||||
از پس دور قمر دولت بگشاد در | دلق برون کن ز سر خلعت سلطان رسید | |||||
جاء اوان السرور زال زمان الفتور | لیس لدنیا غرور یا سندی لا تحید | |||||
دیو و پری داشت تخت ظلم از آن بود سخت | دیو رها کرد رخت چتر سلیمان رسید | |||||
هل طرب یا غلام فاملا کاس المدام | انت بدار السلام ساکن قصر مشید | |||||
عشق چه خوش حاکمیست ظالم و بیقول نیست | حاجت لاحول نیست دیو مسلمان رسید | |||||
یا لمع المشرق مثلک لم یخلق | خذ بیدی ارتقی نحوک انت المجید | |||||
عاشق از دست شد نیست شد و هست شد | بلبل جان مست شد سوی گلستان رسید | |||||
پرده برانداخت حور جمله جهان همچو طور | زیر و زبر بست نور موسی عمران رسید | |||||
هر چه خیال نکوست عشق هیولای اوست | صورت از رشک حق پرده گر جان رسید | |||||
هست تنت چون غبار بر سر بادی سوار | چونک جدا گشت باد خاک به ماچان رسید | |||||
اعلم ان الغبار مرتفع بالریاح | مثل هوی اختفی وسط صیاح شدید |