دیوان شمس/یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من
ظاهر
یار خود را خواب دیدم ای برادر دوش من | بر کنار چشمه خفته در میان نسترن | |||||
حلقه کرده دست بسته حوریان بر گرد او | از یکی سو لاله زار و از یکی سو یاسمن | |||||
باد می زد نرم نرمک بر کنار زلف او | بوی مشک و بوی عنبر می رسید از هر شکن | |||||
مست شد باد و ربود آن زلف را از روی یار | چون چراغ روشنی کز وی تو برگیری لگن | |||||
ز اول این خواب گفتم من که هم آهسته باش | صبر کن تا باخود آیم یک زمان تو دم مزن |