دیوان شمس/گل گفت مرا نرمی از خار چه میجویی
ظاهر
گل گفت مرا نرمی از خار چه میجویی | گفتم که در این سودا هشیار چه میجویی | |||||
گفتا که در این سودا دلدار تو کو بنما | گفتم نشدی بیدل دلدار چه میجویی | |||||
گفتا هله مستانه بنما ره خمخانه | گفتم که برو طفلی خمار چه میجویی | |||||
گفتا ز چه بیهوشی بنمای چه مینوشی | گفتم برو ای مسکین هشدار چه میجویی | |||||
گفتا که چه گلزار است کز وی نرسد بویی | گفتم اگرت بو نیست گلزار چه میجویی | |||||
گفتا که وفاجویان خوابی است که میبینند | گفتم که خیال خواب بیدار چه میجویی |