دیوان شمس/گل سرخ دیدم شدم زعفرانی
ظاهر
گل سرخ دیدم شدم زعفرانی | یکی لعل دیدم شدم زر کانی | |||||
دلم چون ستاره شبی در نظاره | به هر برج میشد به چرخ معانی | |||||
چو در برج عشاق پا درنهاد او | سری کرد ماهی ز افلاک جانی | |||||
چو آن مه برآمد به چشمش درآمد | زمین درنگنجد از آن آسمانی | |||||
دلم پاره پاره بشد عشق باره | که هر پاره من دهد زو نشانی | |||||
چو از بامداد او سلامی بداد او | مرا از سلامش ابد شد جوانی | |||||
چو بر روی من دید آثار مجنون | ز رحمت بیامد بر من نهانی | |||||
بگفت ای فلانی چرا تو چنانی | چنین من از آنم که تو آن چنانی | |||||
چه سرها که داند چه درها فشاند | چه ملکی که راند کسی کش بخوانی | |||||
چه ماه و چه گردون چه برج و چه هامون | همه رمز آنست دریاب ار آنی | |||||
اگر شرح خواهی ببین شمس تبریز | چو او را ببینی تو او را بدانی |