دیوان شمس/گر نخسپی شبکی جان چه شود
ظاهر
گر نخسپی شبکی جان چه شود | ور نکوبی در هجران چه شود | |||||
ور بیاری شبکی روز آری | از برای دل یاران چه شود | |||||
ور دو دیده ز تو روشن گردد | کوری دیده شیطان چه شود | |||||
ور بگیرد ز گل افشانی تو | همه عالم گل و ریحان چه شود | |||||
آب حیوان که در آن تاریکیست | پر شود شهر و بیابان چه شود | |||||
ور خضروار قلاووز شوی | تا لب چشمه حیوان چه شود | |||||
ور ز خوان کرم و نعمت تو | زنده گردد دو سه مهمان چه شود | |||||
ور ز دلداری و جان بخشی تو | جان بیابد دو سه بیجان چه شود | |||||
ور سواره سوی میدان آیی | تا شود سینه چو میدان چه شود | |||||
روی چون ماهت اگر بنمایی | تا رود زهره به میزان چه شود | |||||
ور بریزی قدحی مالامال | بر سر وقت خماران چه شود | |||||
ور بپوشیم یکی خلعت نو | ما غلامان ز تو سلطان چه شود | |||||
ور چو موسی تو بگیری چوبی | تا شود چوب چو ثعبان چه شود | |||||
ور برآری ز تک دریا گرد | چو کف موسی عمران چه شود | |||||
ور سلیمان بر موران آید | تا شود مور سلیمان چه شود | |||||
بس کن و جمع کن و خامش باش | گر نگویی تو پریشان چه شود |