دیوان شمس/گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم
ظاهر
گر به خوبی می بلافد لا نسلم لا نسلم | کاندر این مکتب ندارد کر و فری هر معلم | |||||
متهم شو همچو یوسف تا در آن زندان درآیی | زانک در زندان نیاید جز مگر بدنام و ظالم | |||||
جای عاقل صدر دیوان جای مجنون قعر زندان | حبس و تهمت قسم عاشق تخت و منبر جای عالم | |||||
کم طمع شد آن کسی کو طمع در عشق تو بندد | کم سخن شد آن کسی که عشق با او شد مکالم | |||||
پنجه اندر خون شیران دارد آن شیر سمایی | غمزه خون خوار دارد غم ندارد از مظالم | |||||
گر بگویم ور خموشم ور بجوشم ور نجوشم | اندر این فتنه خوشم من تو برو می باش سالم | |||||
مشک بربند ای سقا تو گر چه اندر وقت خوردن | مستی آرد این معانی حیرت آرد این معالم |