دیوان شمس/گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار
ظاهر
گرم در گفتار آمد آن صنم این الفرار | بانگ خیزاخیز آمد در عدم این الفرار | |||||
صد هزاران شعله بر در صد هزاران مشعله | کیست بر در کیست بر در هم منم این الفرار | |||||
از درون نی آن منم گویان که بر در کیست آن | هم منم بر در که حلقه میزنم این الفرار | |||||
هر که پندارد دو نیمم پس دو نیمش کرد قهر | ور یکی ام پس هم آب و روغنم این الفرار | |||||
چون یکی باشم که زلفم صد هزاران ظلمتست | چون دو باشم چونک ماه روشنم این الفرار | |||||
گرد خانه چند جویی تو مرا چون کاله دزد | بنگر این دزدی که شد بر روزنم این الفرار | |||||
زین قفص سر را ز هر سوراخ بیرون میکنم | سوی وصلت پر خود را میکنم این الفرار | |||||
در درون این قفص تن در سر سودا گداخت | وز قفص بیرون به هر دم گردنم این الفرار | |||||
بیمی از شمس الحق تبریز مست گفتنم | طوطیم یا بلبلم یا سوسنم این الفرار |