دیوان شمس/گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم
ظاهر
گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم | لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم | |||||
فوق فلک مکان تو جان و روان روان تو | هل طربی که برکند بیخ خمار ای صنم | |||||
این دو حریف دلستان باد قرین دوستان | جیم جمال خوب تو جام عقار ای صنم | |||||
مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را | غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم | |||||
خمر عصیر روح را نیست نظیر در جهان | ذوق کنار دوست را نیست کنار ای صنم | |||||
معجز موسوی تویی چون سوی بحر غم روی | از تک بحر برجهد گرد و غبار ای صنم | |||||
جام پر از عقار کن جان مرا سوار کن | زود پیاده را ببین گشته سوار ای صنم | |||||
مرکب من چو می بود هر عدمیم شیء بود | موجب حبس کی بود وام قمار ای صنم | |||||
هین که فزود شور من هم تو بخوان زبور من | کرد دل شکور من ترک شکار ای صنم |