دیوان شمس/کس با چو تو یار راز گوید
ظاهر
کس با چو تو یار راز گوید | یا قصه خویش بازگوید | |||||
عاقل کردست با تو کوتاه | لیکن عاشق دراز گوید | |||||
از عشق تو در سجود افتد | سودای تو در نماز گوید | |||||
از ناز همه دروغ گویی | آنچ این دلم از نیاز گوید | |||||
من همچو ایازم و تو محمود | بشنو سخنی کایاز گوید | |||||
پیش تو کسی حدیث من گفت | گفتی تو که او مجاز گوید | |||||
چون زر سخنان من شنیدی | گفتی به طریق گاز گوید |