دیوان شمس/کجا شد عهد و پیمانی که کردی
ظاهر
کجا شد عهد و پیمانی که کردی | کجا شد قول و سوگندی که خوردی | |||||
نگفتی چرخ تا گردان بود گرد | از این سرگشته هرگز برنگردی | |||||
نگفتی تا بود خورشید دلگرم | نکاهد گرم ما را هیچ سردی | |||||
نگفتی یک دل و مردانه باشیم | به جان جمله مردان و بمردی | |||||
مرا گویی اگر من جور کردم | بدان کردم که پیش از من تو کردی | |||||
چرا شاید که با چون من گدایی | چو تو شاهنشهی گیرد نبردی | |||||
میان ما و تو سرکنگبین است | ز من سرکه ز تو شکرنوردی | |||||
چو من سرکه فروشم پس تو شکر | بیفزا چون به شیرینی تو فردی | |||||
منم خاک و چو خاکی باد یابد | تو عذرش نه مگویش گرد کردی | |||||
نباشد راه را عار از چو من گرد | که زر را عار نبود رنگ زردی | |||||
شهاب آتش ما زنده بادا | چو القاب شهاب سهروردی |