دیوان شمس/چو کارزار کند شاه روم با شمشاد
ظاهر
چو کارزار کند شاه روم با شمشاد | چگونه گردم خرم چگونه باشم شاد | |||||
جهان عقل چو روم و جهان طبع چو زنگ | میان هر دو فتادهست کارزار و جهاد | |||||
شما و هر چه مراد شماست در عالم | من و طریق خداوند مبدا و ایجاد | |||||
به اختلاف دو شمشیر نیست امن طریق | که اختلاف مقرر ز شورش اضداد | |||||
ولیک ملک مقرر نصیبه خردست | که امن و خوف نداند کلوخ و سنگ و جماد | |||||
چراغ عقل در این خانه نور میندهد | ز پیچ پیچ که دارد لهب ز یاغی باد | |||||
فرشته رست به علم و بهیمه رست به جهل | میان دو به تنازغ بماند مردم زاد | |||||
گهی همیکشدش علم سوی علیین | گهیش جهل به پستی که هر چه بادا باد | |||||
نشسته جان که به یک سو کند ظفر این را | که تا رهم ز کشاکش شوم خوش و منقاد | |||||
چو نیم کاره شد این قصه چون دهان بستی | ز بیم ولوله و شر و فتنه و فریاد |